کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمار یاسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمار راشدی
لغتنامه دهخدا
عمار راشدی . [ ع َم ْ ما رِ ش ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . رجوع به عمار غربی شود.
-
عمار راشدی
لغتنامه دهخدا
عمار راشدی . [ ع َم ْ مارِ ش ِ ] (اِخ ) ابن احمد عجرود شرقی راشدی . وی از حکام مراکشی «تمبکتو»، شهری از سودان بود، از سال 1073الی 1076 هَ .ق . (از معجم الانساب زامباور ص 133).
-
عمار زعفرانی
لغتنامه دهخدا
عمار زعفرانی . [ ع َم ْ ما رِ زَ ف َ ] (اِخ ) ابن عمارة زعفرانی بصری ، مکنی به ابوهاشم و مشهور به صاحب الزعفرانی . محدث بود. رجوع به ابوهاشم (عماربن ...) شود.
-
عمار سبائی
لغتنامه دهخدا
عمار سبائی . [ ع َم ْ مارِ س َ ] (اِخ ) ابن شبیب سبائی . صحابی است . و نام اورا «عمارة» دانسته اند. رجوع به عماره ٔ سبائی شود.
-
عمار سدوسی
لغتنامه دهخدا
عمار سدوسی . [ ع َم ْ ما رِس ُ ] (اِخ ) ابن حارث سدوسی . وی از یاران علی بن ابی طالب علیه السلام بود و در جنگ جمل به دست ابن الیثربی شهید گشت . در این جنگ ابن الیثربی ، چون عماربن حارث و هِندِ جَمَلی را به شهادت رساند، این بیت را سرود:اِنی لمن یجهلنی...
-
عمار شرقی
لغتنامه دهخدا
عمار شرقی . [ ع َم ْ ما رِ ش َ ] (اِخ ) ابن احمد عجرود شرقی راشدی . از حکام «تمبکتو». رجوع به عمار راشدی (ابن احمد...) شود.
-
عمار طبرستانی
لغتنامه دهخدا
عمار طبرستانی . [ ع َم ْ ما رِ طَ ب َ رِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالحسین . وی ممدوح متنبی شاعر است و متنبی قصیده ای در مدح عمار دارد که رشیدالدین وطواط یک بیت آن را در باب تشبیه کنایت مثال آورده است . رجوع به حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال حاشیه...
-
عمار ظفری
لغتنامه دهخدا
عمار ظفری . [ ع َم ْ ما رِ ظَف َ ] (اِخ ) ابن معاذبن زرارةبن عمروبن غنم بن عدی بن حارث بن مرةبن ظفر انصاری ظفری ، مکنی به ابونملة. صحابی بود. رجوع به عمار انصاری (ابن معاذبن ...) شود.
-
عمار عبادی
لغتنامه دهخدا
عمار عبادی . [ ع َم ْ ما رِ ع َب ْ با ] (اِخ ) وی از داعیان بنی عباس درعهد هشام بن عبدالملک بود. و چون کار این داعیان بالاگرفت ، اسدبن عبداﷲ قسری والی خراسان ، چند تن از ایشان از جمله عمار عبادی را بگرفت و دست و پای ببرید. (از تاریخ گزیده ٔ حمداﷲ مست...
-
عمار عبدی
لغتنامه دهخدا
عمار عبدی . [ ع َم ْ ما رِ ع َ ] (اِخ ) ابن معاویة دهنی عبدی کوفی . رجوع به عمار دهنی شود.
-
عمار عنسی
لغتنامه دهخدا
عمار عنسی . [ ع َم ْ ما رِ ع َ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . رجوع به عمار کنانی شود.
-
عمار غربی
لغتنامه دهخدا
عمار غربی . [ ع َم ْ ما رِ غ َ ] (اِخ ) راشدی مالکی ، مکنی به ابوراشد و مشهور به غربی . وی ادیب و فقیه و شاعر و عارف به علوم نقلی و عقلی در قرن سیزدهم هجری و از اهالی قسطنطنیة از اعمال الجزایر و مفتی مالکیان در آن دیار بود و در جمادی الثانیة سال 1251...
-
عمار فتی
لغتنامه دهخدا
عمار فتی . [ ع َم ْ ما رِ ف ِ تا ] (اِخ ) وی از حکام مراکشی «تمبکتو» از شهرهای سودان است . و از سال 1006 تا 1007 هَ .ق . حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ص 132).
-
عمار قحطانی
لغتنامه دهخدا
عمار قحطانی . [ ع َم ْ ما رِ ق َ ] (اِخ ) ابن یاسربن عامر کنانی مذحجی عنسی قحطانی ، مکنی به ابوالیقظان . رجوع به عمار کنانی شود.
-
عمار قرظی
لغتنامه دهخدا
عمار قرظی . [ ع َم ْ ما رِ ق َ رَ ] (اِخ ) ابن سعد قرظی . وی از فرزندان صحابه بود. و «ابن مندة» گوید که وی را رؤیت بود و حدیثی از او روایت کند، ولی «ابونعیم » رؤیت او را رد کرده است . (از الاصابه ٔ ابن حجر، قسم دوم از حرف عین ، ترجمه ٔ شماره ٔ 6259...