کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عماری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی عماری
لغتنامه دهخدا
علی عماری . [ ع َ ی ِ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ابن حسن عماری . مکنی به ابوالحسن . ازخاندان عماری در بیهق . رجوع به عماریان بیهق شود.
-
علی عماری
لغتنامه دهخدا
علی عماری . [ ع َ ی ِ ع َم ْ ما ] (اِخ ) ملقب به بهاءالدین . ازخاندان عماری در بیهق . رجوع به عماریان بیهق شود.
-
پیل عماری
فرهنگ فارسی معین
(لِ عِ) (اِمر.) 1 - پیلی که با آن کجاوه را حمل کنند، 2 - کنایه از: رام و مطیع .
-
عماری دار
لغتنامه دهخدا
عماری دار. [ ع َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ عماری . که عماری دارد. که عماری از جایی به جائی برد. کنایه از ساربان است . (از آنندراج ). رجوع به عماری شود : عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است خدایا در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد.حافظ.
-
عماری کش
لغتنامه دهخدا
عماری کش . [ ع َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ عماری . که عماری را از سویی به سویی و از جایی به جایی برد. ساربان . عماری دار. (ازآنندراج ). کجاوه کش . رجوع به عماری شود : ببستند اسپان جنگی در اوی هم اشتر عماری کش و راه جوی . فردوسی .ده و دو هزار اشت...
-
عماری،()کشی
لهجه و گویش تهرانی
تابوت روبسته هلالی،حمل تابوت
-
عماری و کالسکه و کجاوه
فرهنگ گنجواژه
کالسکه.
-
واژههای همآوا
-
اماری
لغتنامه دهخدا
اماری . [ اَ ] (اِخ ) میخائیل (1806 - 1889 م .). خاورشناس ایتالیایی . در پالرم از شهرهای ایتالیا بدنیا آمد و در فلرانس درگذشت . زبانهای شرقی را در پاریس تحصیل کرد و در تاریخ و ادبیات عربی تخصص بهم رسانید و در تاریخ مسلمانان درجزیره ٔ سیسیل تحقیقاتی ک...
-
جستوجو در متن
-
تختروان
واژگان مترادف و متضاد
عماری، کجاوه، محمل، هودج
-
catafalques
دیکشنری انگلیسی به فارسی
catafalques، تابوت یا عماری
-
catafalque
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاتا فالک، تابوت یا عماری
-
عماره
واژگان مترادف و متضاد
تختروان، عماری، کجاوه، محمل، هودج
-
تابوت
واژگان مترادف و متضاد
۱. عماری ۲. رونده، جنازه