کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عماریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عماریة
لغتنامه دهخدا
عماریة. [ ] (اِخ ) نام بطنی است از ذوی منصور، از معقل در مغرب أقصی . ریاست این بطن با فرزندان مظفربن ثابت بن مخلف بن عمران بوده است . (از معجم قبائل العرب عمر رضا کحالة از تاریخ ابن خلدون ج 6 ص 67).
-
عماریة
لغتنامه دهخدا
عماریة. [ ع َ ری ی َ /ع َم ْ ما ی َ ] (ع اِ) هودجی که در آن نشینند. (از اقرب الموارد). ج ، عماریات : فأخرج رأسه من العماریة و علیه مطرف خزّذووجهین . (عیون أخبارالرضا). رجوع به عماری شود.
-
عماریة
لغتنامه دهخدا
عماریة. [ ع َم ْ ما ری ی َ ] (اِخ ) قریه ای است در یمامة ازآن ِ عبداﷲبن دؤل . (از معجم البلدان یاقوت ) (از تاج العروس ) (از متن اللغة). و مؤلف منتهی الارب آن را به تخفیف یاء ضبط کرده است .
-
عماریة
لغتنامه دهخدا
عماریة. [ ع َم ْ ما ری ی َ] (اِخ ) نام فرقه ای است از فرق فَطحیّة که آن از فرق شیعه است . و عماریة اصحاب عماربن موسی ساباطی میباشند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260).
-
واژههای همآوا
-
عماریط
لغتنامه دهخدا
عماریط.[ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُمروط. رجوع به عُمروط شود.
-
ام عریط
لغتنامه دهخدا
ام عریط. [ اُم ْ م ِ ع ِ ی َ ] (ع اِ مرکب ) کژدم .(از المرصع) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).کنیه ٔ عقرب است . (از المنجد). || داهیه . (از المرصع). در المرصع ام العریط با الف و لام است .
-
اماریت
لغتنامه دهخدا
اماریت . [ اَم ْ ما ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) فرماندهی . آمریت . ضد مأموریت و اطاعت . صاحب نفائس الفنون نویسد: نفس آدمی بحسب هوی و طبیعت و بحکم «ان النفس لامارة بالسوء» پیوسته خواهد که فرمانده بود نه فرمانبر و این صفت عین منازعت است با حق تعالی د...
-
جستوجو در متن
-
عماری
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . عَمّاریة ] (اِ.) کجاوه ، محمل ، هودج .
-
چشمه سادات
لغتنامه دهخدا
چشمه سادات . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است در سمت چپ راه عماریه ٔ کرمانشاهان به ماهیدشت ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 233).
-
ساباطی
لغتنامه دهخدا
ساباطی . (اِخ ) عماربن موسی از ساباط مدائن است . و فرقه ٔ عماریه بدو منسوبند. رجوع به خاندان نوبختی ص 260 و کشی ص 164 و 172 و نجاشی ص 206 و مقالات اشعری ص 28 شود.
-
چشمه سفید
لغتنامه دهخدا
چشمه سفید. [ چ َ م َ س َ / س ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای است که در سمت چپ راه عماریه ٔ کرمانشاه به ماهی دشت واقع است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 235).
-
عماری
لغتنامه دهخدا
عماری . [ ع َم ْ ما / ع َ ] (از ع ، اِ) آنچه بر پشت پیل نهند و در آن نشینند و آن منسوب است به «عمار» واضع آن .(از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). صندوق مانندی که برای نشستن سوار آن را بر روی پشت شتر و فیل میگذارند وآن را محمل و هودج هم گویند. و در عربی ...
-
امامیه
لغتنامه دهخدا
امامیه . [ اِمی ی َ ] (اِخ ) نام عموم فرقه هایی که بنص جلی علی بن ابی طالب را جانشین پیغمبر اسلام دانند و معتقدند که امامت در فرزندان علی باقی است و دنیا هیچگاه از امام خالی نیست و منتظرند که یکی از علویان در آخر الزمان ظهور و خروج کند و دنیا را پر ا...