کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمارت ساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمارت کنگره درشهر واشینگتن
دیکشنری فارسی به عربی
کابيتول
-
عمارت پارلمان ایالتی
دیکشنری فارسی به عربی
کابيتول
-
زمین جلو عمارت
دیکشنری فارسی به عربی
مقدمة
-
عمارت چند دستگاهی
دیکشنری فارسی به عربی
قصر
-
عمارت و ساختمان
فرهنگ گنجواژه
ساختمان.
-
قصر و عمارت
فرهنگ گنجواژه
ساختمان مجلل.
-
جستوجو در متن
-
تازه ساز
لغتنامه دهخدا
تازه ساز. [ زَ / زِ ] (ن مف مرکب ) نوساز. نوساخته . نوساختمان : بِنائی تازه ساز. خانه ٔ تازه ساز. عمارت تازه ساز.
-
بناء
دیکشنری عربی به فارسی
سازنده , خانه ساز , ساختمان , عمارت , بنا , بناي سنگ کار , عضو فراموشخانه , فراماسون , باسنگ ساختن , بناکردن , بنايي
-
شستگانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šestgāni ۱. اساس؛ بنیان: ◻︎ ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی: ۲۵).۲. بنیاد و پی عمارت.
-
پیشه وران
لغتنامه دهخدا
پیشه وران . [ ش َ / ش ِ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ پیشه ور. صاحبان حرف . اهل حرفت . محترفه . این کلمه در تداول امروز بحای کسبه و اصناف پذیرفته شده و مستعمل است (از لغات مصوب فرهنگستان ). امّا اصناف و کسبه که در عداد پیشه وران محسوبند بر حسب اصطلاح ...
-
شستگانی
لغتنامه دهخدا
شستگانی . [ ش ِ / ش َ ت َ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) اساس و بنیادو پی عمارت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). در برهان به معنی اساس و بنیاد عمارت آمده نمی دانم در بیت زیر از ابوالفرج رونی کلمه معنی اساس می دهد یا...
-
بالار
لغتنامه دهخدا
بالار. (اِ) شاه تیر را گویند و آن چوب بزرگ است که هر دو سر آن بر بالای دیوار عمارت باشد و سر چوبهای دیگر را بر بالای آن گذارند. (برهان قاطع). آن دار باشد که بدو خانه ها پوشند. فرسب باشد. (فرهنگ اسدی ).تیر سقف که فرسب و فلوزه هم گویند. (فرهنگ شعوری ج ...
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...
-
نانخورش
لغتنامه دهخدا
نانخورش . [ خوَ / خ ُ رِ ] (اِ مرکب ) آنچه که نان به آن خورده شود خواه آن چیز نمکین باشد خواه شیرین خواه ترش ، به هندی سالن گویند. (غیاث اللغات ). تره و ترب و پیاز و جز آن که بدان نان خورده شود. (آنندراج ). صغ. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ترجمان ا...
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از...