کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علی طولقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علی اثمیدی
لغتنامه دهخدا
علی اثمیدی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) مصری مالکی . وی محدّث بود و بسیاری از مؤلفات جلال الدین سیوطی را خلاصه کرد. وفات او در 934 یا 966 هَ . ق . روی داد. (ازمعجم المؤلفین بنقل از الکواکب السائرة ج 2 ص 223).
-
علی اجل
لغتنامه دهخدا
علی اجل . [ ع َ ی ِ اَ ج َ ل ل ] (اِخ ) ابن منصوربن عبیداﷲ خطیبیی اصفهانی بغدادی مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی . رجوع به علی خطیبی شود.
-
علی اجهوری
لغتنامه دهخدا
علی اجهوری . [ ع َ ی ِ اُ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان اجهوری مصری مالکی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالارشاد. عالم و ادیب و فقیه و متکلم و محدّث و منطقی بود که در سال 967 هَ . ق . در مصر متولد شد و در جمادی الاولای سال 1066 هَ . ق . در همانجا...
-
علی احسائی
لغتنامه دهخدا
علی احسائی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن ابراهیم حسینی مشهدی احسائی ، ملقّب به جمال الدین . از علمای اوایل سلطنت شاه طهماسب صفوی بود و وفات وی بعد از سال 959 هَ . ق . روی داد. او را تألیفی است . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 24).
-
علی احسائی
لغتنامه دهخدا
علی احسائی . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن نقی بن احمدبن زین الدین بن ابراهیم مهاشری مطیر فی احسائی . ادیب و شاعر متوفی در سال 1246 هَ . ق . او راست : 1 - دیوان شعر. 2 - الرسالة العلمیة. 3 - مشرق الانوار فی الحکمة. 4 - نهج المحجة فی اثبات امامة الاثنی عش...
-
علی احسائی
لغتنامه دهخدا
علی احسائی . [ ع َی ِ اَ ] (اِخ ) ابن مقرب احسائی . ادیب و شاعر متوفی در سال 111 هَ . ق . او را دیوان شعری است . (از معجم المؤلفین ، بنقل از اعیان الشیعه ٔ عاملی ج 42 ص 164).
-
علی احمدله
لغتنامه دهخدا
علی احمدله . [ ع َ ی ِ اَ م َ ؟] (اِخ ) مؤلف کتاب محاسن اصفهان وی را جزو شعرای فارسی زبان آورده است . و آقای سید جلال الدین حسینی این کلمه را «احمولة» حدس زده است . رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 125 شود.
-
علی احمدی
لغتنامه دهخدا
علی احمدی . [ ع َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حجازی بن محمدبن بیومی حسنی ادریسی شاذلی شافعی خلوتی دمرداشی احمدی . رجوع به علی بیومی شود.
-
علی احمدی
لغتنامه دهخدا
علی احمدی . [ ع َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد بیوسی احمدی شافعی اشعری . از عالمان هیئت بودو در نظم سخن دست داشت . او راست : 1 - فتح ذی الصفات السنیة، که در سال 1178 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . 2 - منظومه ٔ النفخة الزکیة فی العمل بالجهة الجیبیة...
-
علی احمدی
لغتنامه دهخدا
علی احمدی . [ ع َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ شونی احمدی مصری شافعی . رجوع به علی شونی شود.
-
علی احمر
لغتنامه دهخدا
علی احمر. [ ع َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن احمر. ادیب و نحوی و صرفی . متوفی در حدود سال 194 هَ . ق . وی را با کسائی صحبتی بود. او راست : 1 - التصریف . 2 - تفنن البلغاء. (از معجم المؤلفین بنقل از معجم الادباء ج 13 ص 5. بغیةالوعاة سیوطی ص 334).
-
علی احمر
لغتنامه دهخدا
علی احمر. [ ع َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مبارک احمر. وی بر شعر ابی نواس دو غلط و اشتباه گرفته است که در الموشح مذکور است . رجوع به الموشح مرزبانی ص 273 شود.
-
علی احمولة
لغتنامه دهخدا
علی احمولة. [ ع َ ی ِ اَ ل َ ] (اِخ ) «احمدلة» از شعرای فارسی زبان بود که نام او در «محاسن اصفهان » آمده است . رجوع به علی احمدله شود.
-
علی اخشیدی
لغتنامه دهخدا
علی اخشیدی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن اخشید، مکنّی به ابوالحسن . سومین تن از آل اخشید در مصر و شام بود که در بیستم ذیقعده ٔ سال 349 هَ . ق . به سلطنت رسید و در یازدهم محرم سال 355 هَ . ق . درگذشت . رجوع به «آل اخشید» و نیز به معجم الانساب زامباور ص ...
-
علی اخشیدی
لغتنامه دهخدا
علی اخشیدی . [ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن علی بن عبداﷲ رمانی اخشیدی وراق (صحاف )، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی رمانی شود.