کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علی حلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن جاسم بن محمد اسدی حلی . شاعر. رجوع به علی اسدی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی ، مشهور به شمیم و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شمیم شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین حلی شهیفنی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شهیفنی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی . رجوع به علی خیقانی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . رجوع به علی عوض شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن ظاهر مطیری اسدی حلبی . ادیب و شاعر بود (1240 - 1290 هَ . ق .). او را مجموعه ای است از شعر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 114).
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن قحاربن معد موسوی حلی ، مشهور به مرتضی . رجوع به علی مرتضی شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن علی بن طاووس حسن حلی ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به رضی الدین . متولد درهشتم محرم سال 674 هَ . ق . در نجف اشرف . او راست : زوائدالفوائد فی الادعیة. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 154).
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کاشی ، ملقّب به نصیرالدین . رجوع به علی کاشی (ابن محمد...) شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن موسی بن جعفربن محمدبن احمدبن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی ، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین . رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود.
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن یوسف بن علی بن مطهر حلی ، ملقّب به رضی الدین . صوفی بود و در سال 710 هَ . ق . درگذشت . او راست : العددالتویة لدفع المخاوف الیومیة من الادعیة و الوظائف . (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص ...
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن علی بن سکون حلی ، مشهور به ابن سکون و مکنّی به ابوالحسن . نام او در معجم الادباء به صورت «علی بن محمدبن علی بن سکون حلی » آمده است .وی شاعر و نحوی و لغوی و فقیه بود. به مدینه سفر کرد و در حدود ...
-
علی حلی
لغتنامه دهخدا
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْلی ] (اِخ ) ابن سعیدبن احمدبن یحیی مزیدی حلی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه . رجوع به ابوالحسن (علی بن سعید...) شود.
-
واژههای مشابه
-
علي
دیکشنری عربی به فارسی
وصل , روشن , برقرار , روي , بر , بر روي , فوق , بر فراز , بمحض , بمجرد