کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیه السلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
علیه ماعلیه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'ale(a)yhemā'ale(a)yh[e] بر او باد آنچه بر اوست. Δ پس از ذکر نام بدکاران میآید.
-
معترض علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: معترضٌعلَیه] (حقوق) mo'tarezon'ala(e)yh واخوانده.
-
مغشی علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مغشیٌّعلَیه] [قدیمی] maqšiyyon'ala(e)yh بیهوش.
-
مغمی علیه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی: مغمیٰعلَیه] [قدیمی] moqmā'ala(e)yh بیهوش.
-
مقسوم علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مقسومٌعلَیه] (ریاضی) maqsum[on]'ala(e)yh عددی که عدد دیگر بر آن تقسیم شده؛ بخشیاب.
-
موقوف علیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَوقوفٌعلَیه] (حقوق، فقه) mo[w]qufon'ala(e)yh آنکه چیزی بهنفع او وقف شده.
-
جَنَّ عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا پوشانید - اورا مستور کرد (جَنَّ در اصل لغت به معني مستور بودن از حواس است)
-
تَابَ عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
توبه اورا پذيرفت
-
ﭐشْتَمَلَتْ عَلَيْه
فرهنگ واژگان قرآن
آن را در بر گرفته
-
قُدِرَ عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگ گرفته شده بر او
-
قَدَرَ عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگ گرفت بر او
-
قَضَىٰ عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
او را کشت(کلمه قضاء به معناي حکم است ، و اگر با حرف علي متعدي شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ " کنايه از اين است که با کشتنش کارش را تمام کرد معناي جمله اين است که : موسي (عليهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و مشت زد و يا دفع کر...
-
قَضَيْنَا عَلَيْهِ
فرهنگ واژگان قرآن
براو مقرّر کرديم (عبارت "قَضَيْنَا عَلَيْهِ ﭐلْمَوْتَ "يعني مرگ را براو مقرر کرديم يا جانش را گرفتيم)
-
شوراندن علیه
دیکشنری فارسی به عربی
إثارة الأجواءِ ضِدَّ
-
مدعی علیه
دیکشنری فارسی به عربی
متهم