کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علیه
/'ale(a)yh/
معنی
۱. برضدِ؛ به زیانِ.
۲. (صفت) مخالف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
against, contra-
-
جستوجوی دقیق
-
علیه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ هِ) [ ع . ] (حر اض . و ضم .) 1 - بر او. 2 - در فارسی به معنای ضد او، به زیان او.
-
علیه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لِ یَّ) [ ع . علیة ] (ص .) مؤنث علی ؛ بلند مرتبه ، ارجمند، از اهل رفعت و شرف .
-
علیه
لغتنامه دهخدا
علیه . [ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع حرف جر + ضمیر) بر او. بر وی . || ضرر. نقصان . زیان . (ناظم الاطباء). به زیان .- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است . و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی ) بر اساسی نی...
-
علیه
لغتنامه دهخدا
علیه . [ ع َ لی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرگور، بخش سلوانا، شهرستان ارومیه . دارای 115 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
علیه
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی: علَیه] 'ale(a)yh ۱. برضدِ؛ به زیانِ.۲. (صفت) مخالف.
-
علیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: علیَّة] 'aliyye بلندمرتبه؛ بارفعت؛ دارای شرف.
-
علیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: عربی: عَلیَّة] 'elliyye = عَلیّه
-
علیه
دیکشنری فارسی به عربی
ضد
-
واژههای مشابه
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع َلی ی َ ] (ع ص ) تأنیث عَلی ّ. بلندمرتبه و رفیعالقدرو بلند و بالا. (ناظم الاطباء). رجوع به عَلی ّ شود.- حضرت علیه ؛ آستان بلندپایه . ترکیبی است که در عناوین و القاب زنان به کار میبردند.- دولت علیه ؛ دولت بلندپایه ، که در عناوین دولتها بک...
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع ِل ْ ل َ ی َ ] (ع ص )شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عُلّیّة و عَلیّة و عُلْی و عُلّی ّ شود.
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع ِل ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلی ّ. رجوع به عَلی ّ شود. || شریف و رفیعالقدر و رئیس : هو من علیةالناس ؛ أی من أجلتهم و أشرافهم . (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و نیز رجوع به عُلْی و عُلّی ّ و عَلیّة و عُلّیَّة شود.
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع ِل ْلی ی َ ] (ع ص ، اِ) عُلّیّة. رجوع به عُلّیّة شود.
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود. وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موضوعهای اجتماعی و داستانی تألیف کرد که از آن جمله کتاب «المراءة المسلمة» است . رجوع به اعلا...
-
علیة
لغتنامه دهخدا
علیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر زریاب آوازه خوان بود. او را عمری طولانی بود آنچنانکه در حیاتش هیچ یک از افراد خاندانش زنده نبودند. (از اعلام النساء عمر رضا کحالة از نفح الطیب مقری ).