کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علیق
/'aliq/
معنی
خوراک ستور؛ آنچه چهارپایان میخورند از کاه، جو، بیده، و علف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
علف، علوفه، کاه، یونجه
دیکشنری
feed, fodder, forage, provender
-
جستوجوی دقیق
-
علیق
واژگان مترادف و متضاد
علف، علوفه، کاه، یونجه
-
علیق
فرهنگ فارسی معین
(عَ لِ) [ ع . ] (اِ.) خوراک چهارپایان .
-
علیق
لغتنامه دهخدا
علیق . [ ع َ ] (ع اِ) علف ستور و جو و اسپست . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). و در تداول فارسی زبانان امروزی بیشتر بر علوفه ٔ اسبان اطلاق میشود. || بر سبیل مثال شراب را نیز علیق نامند. (از لسان العرب...
-
علیق
لغتنامه دهخدا
علیق . [ ع ُل ْ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است که به درخت پیچد. (از لسان العرب ). گیاهی است که به درخت پیچد و شبیه به گل سرخ است و آن را عُلّیقی ̍ نیز گویند و یک دانه ٔ آن عُلّیقة است .(از اقرب الموارد). درختی باشد که برگ آن را پزند ودر خضاب به کار برند. (بر...
-
علیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'aliq خوراک ستور؛ آنچه چهارپایان میخورند از کاه، جو، بیده، و علف.
-
علیق
دیکشنری فارسی به عربی
علف
-
واژههای مشابه
-
عليق
دیکشنری عربی به فارسی
بوته , خار , خاربن , تمشک جنگلي
-
علیق الجبل
لغتنامه دهخدا
علیق الجبل . [ ع ُل ْ ل َ قُل ْ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) علیق کوهی . نوعی از گیاه «علیق » است . رجوع به عُلّیق شود.
-
علیق القدس
لغتنامه دهخدا
علیق القدس . [ ع ُل ْ ل َ قُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی گیاه «علیق » است که آن را علیق الکلب نیز گویند. رجوع به «علّیق الکلب » شود.
-
علیق الکلب
لغتنامه دهخدا
علیق الکلب . [ ع ُل ْ ل َ قُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) آن را علیق القدس نیز نامند و به شیرازی آن را درخت «سه گل » و به فرنگی «پلیور» گویند. و گل آن را به فارسی «سه گل » و به عربی «وردالساج » و «نسرین الساج » وبه یونانی «طیش » یا «طش » خوانند. و آن گیاهی ...
-
علیق اسب
دیکشنری فارسی به عربی
زي
-
تلا ش وجستجو برای علیق
دیکشنری فارسی به عربی
علف
-
واژههای همآوا
-
الیق
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَ) [ ع . ] (ص تف .) درخورتر، سزاوارتر.