کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علویین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علویین
لغتنامه دهخدا
علویین . [ ع َ ل َ وی ی َی ْ ] (ع ص نسبی ، اِ) مثنای علوی ّ. رجوع به علوی شود. || (اِخ ) دو ستاره ٔ زحل و مشتری . (ازاقرب الموارد). عِلویَّین . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
علویین
لغتنامه دهخدا
علویین . [ ع ِل ْ وی ی َی ْ ] (ع ص نسبی ، اِ) مثنای عِلوی . رجوع به علوی شود. || (اِخ ) زحل و مشتری . عَلَویین . (اقرب الموارد).- قران علویین ؛ قران زحل و مشتری که بهر بیست سال یک بار باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا، از مقدمه ٔ ابن خلدون ).
-
علویین
لغتنامه دهخدا
علویین . [ ع ِل ْ وی یی ] (ص نسبی ، اِ) ج ِ عِلوی . رجوع به علوی شود. || (اِخ ) زحل و مشتری و مریخ ، ازآنرو که فلک این سه بالای آفتاب است . و رجوع به سفلیین شود.(یادداشت مرحوم دهخدا). و نیز رجوع به علویة شود.
-
واژههای مشابه
-
قران علویین
لغتنامه دهخدا
قران علویین . [ ق ِ ن ِ ع ِل ْ وی ی َی ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قران مشتری و زحل است که دو ستاره ٔ علوی لقب دارند، و آن بر سه قسم است : اصغر، اوسط، اعظم . و رجوع به قران شود.
-
جستوجو در متن
-
آل علی
لغتنامه دهخدا
آل علی . [ ل ِ ع َ ] (اِخ ) سادات از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام . علویین : با آل علی هرکه درافتاد برافتاد.
-
ذوالمناقب
لغتنامه دهخدا
ذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حسین بن موسی الابرش الحسینی العلوی الطالبی . والد الشریفین الرضی و المرتضی . وی نقابت علویین داشت و به سال 354 هَ . ق . امارت حاج به وی دادند و منشوری از دیوان خلیفه برای او صادر گردید. سپس عضدالدوله ٔ بویهی بسال ...
-
علویة
لغتنامه دهخدا
علویة. [ ع ِل ْ وی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث عِلوی . رجوع به عِلوی و عَلویة و عِلویین شود.- علم آثار علویه ؛ علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن ، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیه ٔ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان .[ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن هشام بن عبداﷲبن اسماعیل بن شریف از ملوک دولت اشراف علویین مراکش بود که به سال 1238 هَ . ق . مردم با وی بیعت کردند. وی مردی عالم و علم دوست بود و در نشر علوم و صنعت و فلاحت همت گماشت به سال 1276 هَ . ق . درگذشت ....
-
ادرعی
لغتنامه دهخدا
ادرعی . [ اَ رَ] (ص نسبی ) منسوبست به ادرع و جماعتی از علویین بدین نسبت معروفند و ادرع لقب ابوجعفر محمد [ بن ] امیرعبیداﷲ کوفی معروف بطیّب بن عبداﷲبن حسن بن جعفربن حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام است . (انساب سمعانی ).
-
علویه
لغتنامه دهخدا
علویه . [ ع َ ل َ وی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) مؤنث علوی ، منسوب به علی ، بمعنای لغوی کلمه که بلند و برتر است .- کواکب علویه ؛ زحل و مشتری و مریخ . (از اقرب الموارد). اما در تداول فارسی زبانان ضبط کلمه ، عِلْویة تأنیث عِلوی است . و کواکب عِلویه زحل و ...
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن الشریف محمدبن علی الحسینی العلوی معروف به مولی عبداﷲ. از ملوک دولت اشراف علویین مراکش بود. بعد از مرگ برادرش احمد به سال 1141 هَ . ق . باوی بیعت کردند. وی مردی جبار و با قساوت نفس بود. مردم مغرب چهار بار ...
-
عبدالملک
لغتنامه دهخدا
عبدالملک . [ ع َ دُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن الشریف محمدبن علی العلوی ، مکنی به ابومروان . از ملوک دولت اشراف علویین در مغرب اقصی است به سال 1140 هَ . ق . به فاس با وی بیعت کردند و او به مکناسه رفت و در آنجا یاران وی برادر او احمد ذهبی را د...
-
عبیدلی
لغتنامه دهخدا
عبیدلی . [ ع ُ ب َ دِ ] (اِخ ) یحیی بن حسن عقیقی بن جعفر الحجةبن عبیداﷲ اعرج بن حسین اصغربن امام السجاد مکنی به الحسن و معروف به عبیدلی از رجال قرن سوم هجری و عالم به انساب است . وی نخستین کس است که در انساب علویین کتاب نوشت . از جمله تألیفات اوست :...