کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علوک
لغتنامه دهخدا
علوک . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عِلک . رجوع به علک و نیز أعلاک شود.
-
واژههای همآوا
-
الوک
لغتنامه دهخدا
الوک . [ اَ ] (ع ص ، اِ) پیغام . (مهذب الاسماء). رسالت . (اقرب الموارد). نامه و خبر و پیغام . (آنندراج ). اَلوکَة. (اقرب الموارد): هذا علوج صدق و الوک صدق . (نشوءاللغة العربیة ص 20). || قاصد و ایلچی و رسول . (آنندراج ). پیغامبر. عَلوج .
-
الوک
واژهنامه آزاد
(به فتح الف) میوه ای است شبیه بادام و کمی کوچک تر که در اغلب بخش های کوهستانی ایران می روید؛ بادام کوهی.
-
جستوجو در متن
-
راطینی
لغتنامه دهخدا
راطینی . (معرب ، اِ) به لغت یونانی مطلق صمغ را گویند خواه مصطکی ، خواه کندر و خواه کتیرا و مانند آن . (آنندراج ) (برهان ). علک . قعفونیا. (یادداشت مؤلف ). اسم همه ٔ علوک بیونانی . (از ابن البیطار). رجوع به علک شود.
-
علک
لغتنامه دهخدا
علک . [ ع ِ ] (ع اِ) هر صمغی را گویند که آن را توان خایید، و بهترین وی علک رومی است که مصطکی باشد. (برهان ). هر صمغی که خاییده شود و سیلان نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چیزی است که قابل مضغ باشد و از هم نپاشد، مانند سقز و مصطکی . (مخزن الاد...