کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
النی
لغتنامه دهخدا
النی . [ اَ ] (اِ) چوب بازوی در باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). چوب بازوی دروازه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). و ظن غالب این است که ترکی باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
آلنی
واژهنامه آزاد
سرنوشت (نام ترکی برای مردان)
-
جستوجو در متن
-
اِتّصالاتٌ مُعلَنَةٌ
دیکشنری عربی به فارسی
ارتباطات علني , روابط علني , تماسهاي آشکار
-
روکردن
لهجه و گویش تهرانی
نشان دادن،علنی کردن
-
عالم و آشکار
فرهنگ گنجواژه
علنی.
-
الجلسة المفتوحة
دیکشنری عربی به فارسی
جلسه علني
-
الرأي المكشوف
دیکشنری عربی به فارسی
رأى علنى
-
مشهود شدن
واژگان مترادف و متضاد
آشکارشدن، نمایان گشتن، علنی شدن
-
سروا کردن
لهجه و گویش تهرانی
باز شدن زخم یا علنی شدن چیزی پنهان
-
علناً
واژگان مترادف و متضاد
آشکارا، علنی، هویدا ≠ درخفا، مخفیانه
-
سر گردنه،دزد ()
لهجه و گویش تهرانی
محل گردنه،دزد بی انصاف و علنی
-
قاچاقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. غیرقانونی ۲. دزدکی ≠ قانونی، ۳. علنی
-
مجاهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجاهَرة] [قدیمی] mojāhere ۱. علنی شدن؛ آشکار شدن.۲. آشکارا دشمنی کردن.
-
مجهور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) پیدا، آشکار، علنی .