کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علنی
/'alani/
معنی
۱. آشکارا؛ هویدا.
۲. (قید) = علناً
〈 علنی شدن: (مصدر لازم) آشکار شدن.
〈 علنی کردن: (مصدر متعدی) آشکار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشکار، افشا، جلی، ظاهر، فاش، #مخفیانه
برابر فارسی
آشکار
دیکشنری
aboveboard, open, overt, public
-
جستوجوی دقیق
-
علنی
لغتنامه دهخدا
علنی . [ ع َ ل َ ] (از ع ، ص نسبی ، ق ) مأخوذ از عربی ِ عَلِن . عَلَن . آشکارا. آشکار. علناً.- علنی شدن ؛ ظاهر شدن . فاش شدن . آشکار شدن . رجوع به علنی شود.- علنی کردن ؛ ظاهر کردن . فاش کردن . اظهار کردن . آشکار کردن . رجوع به علنی شود.
-
علنی
واژگان مترادف و متضاد
آشکار، افشا، جلی، ظاهر، فاش، #مخفیانه
-
علنی
فرهنگ واژههای سره
آشکار
-
علنی
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع - فا. ] 1 - (ص نسب .) آشکارا، هویدا. 2 - (ق .) به طور آشکارا.
-
علنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به علن) [عربی. فارسی، مقابلِ سرّی] 'alani ۱. آشکارا؛ هویدا.۲. (قید) = علناً〈 علنی شدن: (مصدر لازم) آشکار شدن.〈 علنی کردن: (مصدر متعدی) آشکار کردن.
-
علنی
دیکشنری فارسی به عربی
صريح
-
واژههای مشابه
-
علنی شد
فرهنگ واژههای سره
آشکار شد
-
علنی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبانَ ، أبدي ، أذاعَ
-
ارتباطات علنی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّصالاتٌ مُعلَنَةٌ
-
روابط علنی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّصالاتٌ مُعلَنَةٌ
-
جلسه علنی
دیکشنری فارسی به عربی
الجلسة المفتوحة
-
رأى علنى
دیکشنری فارسی به عربی
الرأي المكشوف
-
جلسه غیر علنی
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتِماعٌ مُغْلَقٌ