کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علقمه ثقفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن أعور. رجوع به علقمه ٔ سلمی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن اسلم بن مرثدبن زیدبن اعلس بن علقمةبن ذی حدن اکبر، مشهور به مطموس . رجوع به علقمه ٔ نواحه شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن جنادةبن عبداﷲبن قیس . رجوع به علقمه ٔ ازدی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن حاجب بن زرارةبن عدس . رجوع به علقمه ٔ تمیمی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن حجر. صحابی است ، و غالباً او را همان علقمةبن وائل بن حجر دانند. (از الاصابة ج 5 قسم چهارم ص 172).
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن حوشب . رجوع به علقمه ٔ غفاری شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن خالدبن حرث بن ابی اسدبن رفاعةبن ثعلبةبن هوازن بن اسلم . رجوع به علقمه ٔ اسلمی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن رِمثة. رجوع به علقمه ٔ بلوی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن اعوربن أهیب بن حذافةبن جمح . رجوع به علقمه ٔ جمحی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن زید. از کسانی است که پیغمبر (ص ) را درک کرده است . (از الاصابة ج 5 قسم سوم ص 112).
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن سعدبن معاذ انصاری بن سید اوس . رجوع به علقمه ٔ انصاری شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عاصی بن امیة. وی در فتوحات شام شرکت داشته است . (از الاصابة ج 4 قسم اول ص 263).
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن سمی . رجوع به علقمه ٔ خولانی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن طلحةبن ابی طلحة. رجوع به علقمه ٔ عبدری شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن علاثةبن عوف بن أحوص بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. رجوع به علقمه ٔ عامری شود.