کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علفخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علفخوار
مترادف و متضاد
چرنده، علفچر، گیاهخوار ≠ گوشتخوار
دیکشنری
herbivore
-
جستوجوی دقیق
-
علفخوار
واژگان مترادف و متضاد
چرنده، علفچر، گیاهخوار ≠ گوشتخوار
-
herbivore, herbivorous, herbivorous animal, phytophagous
علفخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] جانوری که از گیاه تغذیه میکند
-
واژههای همآوا
-
علف خوار
لغتنامه دهخدا
علف خوار. [ ع َ ل َ خوا / خا ] (نف مرکب ) هرکه علف خورد. علف چر. گیاهخوار. علف خواره . || (اِ مرکب ) چراگاه و علف زار. (ناظم الاطباء). علف چر : علفخوار و مرغزارها قوریغ کردند و از چرانیدن چهارپایان محفوظ گردانید. (جهانگشای جوینی ). از چرانیدن چهارپای...
-
علف خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹علفخواره، علفخور› 'alafxār ۱. (زیستشناسی) هر حیوانی که خوراکش منحصر به علف باشد، مانند گوسفند، گاو، آهو، اسب، و امثال آنها.۲. (اسم) [قدیمی، مجاز] چراگاه؛ علفزار.
-
جستوجو در متن
-
چرنده
واژگان مترادف و متضاد
علفخوار، علفخور
-
چراگاه
فرهنگ فارسی معین
(چَ) (اِمر.) جای چریدن حیوانات علفخوار.
-
چرنده
فرهنگ فارسی معین
(چَ رَ دِ) (ص فا.) حیوان علفخوار که چرا کند. ج . چرندگان .
-
شکمبه
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ بَ یا بِ) (اِ.) معدة جانوران علفخوار.
-
لبناساغوت
لغتنامه دهخدا
لبناساغوت . [ ](اِخ ) نام مرتعی : چون به آلاتاغ رسید آن علفخوار را پسندیده داشت و آن را لبناساغوت نام کرد. (رشیدی ).
-
rose chafer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چوبه دار، سوسک علفخوار، سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
-
خرگوش
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) پستانداری علفخوار جزو راستة جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود.
-
علف خوار
لغتنامه دهخدا
علف خوار. [ ع َ ل َ خوا / خا ] (نف مرکب ) هرکه علف خورد. علف چر. گیاهخوار. علف خواره . || (اِ مرکب ) چراگاه و علف زار. (ناظم الاطباء). علف چر : علفخوار و مرغزارها قوریغ کردند و از چرانیدن چهارپایان محفوظ گردانید. (جهانگشای جوینی ). از چرانیدن چهارپای...
-
لامانتن
لغتنامه دهخدا
لامانتن . [ ت َ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی پستاندار آبزی علفخوار از جنس قطاس ها که در رودخانه های افریقاو امریکای استوائی میزید. حوت ذوثدیین . دب ّالبحر.