کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلت
لغتنامه دهخدا
آلت . [ ل َ ] (ع اِ) آله . واسطه ٔ میان فاعل و مفعول در رسیدن اثر، چون اره برای نجار. افزار. ابزار. دست افزار. (مهذب الاسماء). ساز کار. ساز. (زمخشری ). ادات . ساز دست : ببازار شد مشک و آلت ببردگروکان به پرمایه مردی سپرد. فردوسی .هیونی جدا زآلت بزم و ...
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اَل ْ ل َ ] (ع اِ) نیزه ٔ سخت کوتاه . (مهذب الاسماء). ج ، اَل ّ، اِلال . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). نیزه ٔ کوچک که پیکان آن پهن باشد. (منتهی الارب ). سلاح جنگی آهنین که کوتاه و سر آن تیز است . (از اقرب الموارد). ورجوع به...
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اِل ْ ل َ ] (ع اِ) هیئت نالندگی . (منتهی الارب ). نوعی از نالیدن . اَل ّ بمعنی نالیدن بیمار و بنای نوع از آن قیاساً اِلَّة است . || قرابت . ج ، اِلَل . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اُل ْ ل َ ] (ع اِ) ماشیه که چراگاه آن دور باشد. ج ، اُلَل . (منتهی الارب ). چارپایی که چراگاه آن دور است . (از اقرب الموارد).
-
الت
لغتنامه دهخدا
الت . [ اَ ] (ع اِ) بهتان . || (مص ) کم کردن حق کسی را. (منتهی الارب ). کم کردن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بازداشت و بازگردانیدن او را. (منتهی الارب ). بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوگند دادن کسی را. (من...
-
الط
لغتنامه دهخدا
الط. [ اَ ل َطط ](ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. (از اقرب الموارد). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. (مهذب الاسماء).
-
الط
لغتنامه دهخدا
الط. [ اَ ل ُ ] (رومی ، اِ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). سوسنبر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فرهنگ نظام ). در فهرست مخزن الادویه آمده : الط نمام است و نماما و ...
-
علت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علَّة، جمع: عِلَل، جمعالجمع: اَعلال] 'ellat ۱. بیماری؛ ناخوشی؛ رنج.۲. عذر؛ بهانه.۳. سبب.
-
آلت
لهجه و گویش بختیاری
âlat فلفل سیاه.
-
اِلَّت
لهجه و گویش بختیاری
ellat 1. علت، سبب؛ 2. عادت ماهانه بانوان.
-
آلت
واژهنامه آزاد
آلَت (با سرعت در خواندن و بدون کشش آ ) یعنی زرد چوبه
-
جستوجو در متن
-
اعلاط
لغتنامه دهخدا
اعلاط. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عُلُط، ناقه ٔ بی نشان یا بی مهار یا بی گردن بند. (آنندراج ). ج ِ عُلَط، یعنی ناقه ٔ بی نشان یا بی مهار و بی گردن بند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ عُلُط، بمعنی خر کوتاه و شترماده ٔ بی گردن بند و بی نشان . (از اقر...
-
علطة
لغتنامه دهخدا
علطة. [ ع ُ طَ ] (ع اِ) گردن بند و حمایل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سیاهیی که زنان برای زینت بوسیله ٔ آن بر رخسار خود خط میکشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، عُلَط.
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...