کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علامه کتکانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علامه کتکانی
لغتنامه دهخدا
علامه کتکانی . [ ع َل ْ لا م َ ک َ ] (اِخ ) سیدهاشم بن سلیمان . رجوع به علامه بحرانی شود.
-
واژههای مشابه
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َ م َ ] (ع اِ) رجوع به علامت شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) ابن اثیر. مبارک بن ابی کرم جزری .رجوع به ابن اثیر و مآخذ ذیل شود: ریحانة الادب ج 5 ص 243، کشف الظنون ، روضات الجنات ص 685، تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 12، معجم الادباء ج 17 ص 71، قاموس الاعلام ج 1 ص 599.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) ابن جماعه ٔ شافعی ، محمدبن ابی بکر. رجوع به ابن جماعه و ریحانة الادب ج 5 ص 290، هدیة الاحباب ص 42، روضات الجنات ص 748 شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) ابن هشام ، عبداﷲبن یوسف . رجوع به ابن هشام و ریحانة الادب ج 6 ص 199، کشف الظنون ، روضات الجنات ص 455، الدرر الکامنة ج 2ص 308، هدیة الاحباب ص 95، قاموس الاعلام ج 1 ص 679 شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) احمدبن حسین ، بدیعالزمان همدانی . رجوع به احمد (ابن حسین بن یحیی ) شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمد زبیدی . رجوع به علامه ٔ زبیدی شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ ) احمدبن کمال پاشا. رجوع به احمد... شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ ] (اِخ )ابن هشام ، محمدبن یحیی . رجوع به ابن هشام و ریحانة الادب ج 6 ص 203، کشف الظنون ، روضات الجنات ص 727 شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ / م ِ ] (از ع ، ص ) نیک دانا و بسیار دانا. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (منتهی الارب ).و تاء آن برای مبالغه است و مذکر و مؤنث در آن یکسان می باشد : دو امیرزاده در مصر بودند، یکی علم آموخت و آن دگر مال اندوخت ، عاقبةال...
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ ع َل ْ لا م َ] (اِخ ) ابن حاجب عثمان بن عمر. رجوع به ابن حاجب و ریحانة الادب ج 5 ص 302، روضات الجنات ص 468، تاریخ ابن خلکان ج 1 ص 340، هدیة الاحباب ص 45، لغات تاریخیه و جغرافیة احمد رفعت ج 1 ص 31، قاموس الاعلام ج 1 ص 616 شود.
-
علامة
لغتنامه دهخدا
علامة. [ع ُل ْ لا م َ ] (ع اِ) آنچه بدان بر چیزی راه یابند و بر آن استدلال کنند. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
علامة
دیکشنری عربی به فارسی
محک , نشان , عياري که از طرف زرگر يا دولت روي الا ت سيمين وزرين گذاشته ميشود , انگ , برچسب , اتيکت , متمم سند يا نوشته , تکه باريک , لقب , اصطلا ح خاص , برچسب زدن , طبقه بندي کردن , ارزه , نمره , نشانه , علا مت , داغ , هدف , پايه , نقطه , درجه , مرز ...
-
علامه ٔ بحرین
لغتنامه دهخدا
علامه ٔ بحرین . [ ع َل ْ لا م َ ی ِ ب َ رَ ] (اِخ ) سیدهاشم بن سلیمان . رجوع به علامه ٔ بحرانی شود.