کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علاج پذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علاج پذیر
/'a(e)ājpazir/
معنی
درمانپذیر؛ چارهپذیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
علاج پذیر
لغتنامه دهخدا
علاج پذیر. [ ع ِ پ َ ] (نف مرکب )قابل مداوا. درمان پذیر و چاره پذیر. (ناظم الاطباء).
-
علاج پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'a(e)ājpazir درمانپذیر؛ چارهپذیر.
-
واژههای مشابه
-
علاج دادن
لغتنامه دهخدا
علاج دادن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) شفا دادن . (ناظم الاطباء).
-
علاج شدن
لغتنامه دهخدا
علاج شدن . [ ع ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) درمان شدن . صحت یافتن . شفا یافتن .
-
علاج کردن
لغتنامه دهخدا
علاج کردن . [ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تیمار کردن و مروسیدن . || مداوا نمودن و معالجه کردن . || چاره نمودن و تدبیر کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به علاج شود.
-
curative
علاجکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی آنچه باعث درمان بیماری یا بهبود آن میشود
-
بی علاج
لغتنامه دهخدا
بی علاج . [ ع ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + علاج ) بی درمان .که چاره ندارد. که درمانش نشود. رجوع به علاج شود.
-
علاج بالمستشفي
دیکشنری عربی به فارسی
بستري , دربيمارستان بستري , دوره بستري شدن
-
بلا علاج
دیکشنری عربی به فارسی
بي علا ج
-
واژههای همآوا
-
علاجپذیر
واژگان مترادف و متضاد
چارهپذیر، درمانپذیر، قابلدرمان
-
جستوجو در متن
-
خوب شدنی
لغتنامه دهخدا
خوب شدنی . [ ش ُ دَ ](ص لیاقت ) قابل معالجه . شفایافتنی . قابل علاج . علاج پذیر. علاج پذیرفتنی . درمان پذیر. || چاره پذیر.
-
remediable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اصلاح است، قابل علاج، درمانپذیر، چاره پذیر، گزیر پذیر