کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آلات
لغتنامه دهخدا
آلات . (ع اِ) ج ِ آلت . افزارها. ابزارها. ادوات .سازوبرگ . ساز. ساختگی ها. اسباب . سامان : سکندر بیامد بدشت نبردهمه خواسته سربسر گرد کردز تخت و ز خرگاه و پرده سرای ز فرش وز آلات و از چارپای . فردوسی .نگه کرد قارن بتورانیان همه ساز و آلات ایرانیان . ف...
-
جستوجو در متن
-
علاة
لغتنامه دهخدا
علاة. [ ع َ ] (ع اِ) رجوع به علات شود.
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اَ ] (اِخ ) نام وادیی است در علات از زمین یمامة. (معجم البلدان ).
-
علت
لغتنامه دهخدا
علت . [ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) هوو. ضرّة. (از اقرب الموارد). || آنچه بدان بهانه کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیاز و حاجت . || سختی حال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، عَلات .
-
بنوالعلات
لغتنامه دهخدا
بنوالعلات . [ ب َ نُل ْ ع َل ْ لا ](ع اِ مرکب ) فرزندان مرد از مادران جداگانه . بدان جهت که چون مردی زنی بر زن دیگر خواست گویی سیرآب بودپس دوباره آب خورد. (منتهی الارب ). برادرانی که از یک پدر و مادرهای مختلفه بوجود آمده باشند و علات جمع علة بمعنی هو...
-
اولاد
لغتنامه دهخدا
اولاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ولد به معنی فرزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : تا داد من از دشمن اولاد پیمبربدهد بتمام ایزد دادار تعالی . ناصرخسرو.ای امت برگشته ز اولاد پیمبراولاد پیمبر حکم روز قضااند. ناصرخسرو.- اولاد الزنا ؛ زاده ٔ زنا....