کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علاءالملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علاءالملک
لغتنامه دهخدا
علاءالملک . [ ع َ ئُل ْ م ُ ] (اِخ ) (امیر...) نقیب از نقبای شهر مشهد در عهد سلطان حسین میرزا. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 333).
-
علاءالملک
لغتنامه دهخدا
علاءالملک . [ ع َ ئُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدین میرک (یا امیرک ). وی امارت چغانیان داشت و کارهای بانام کرد و ولایت فیروزکوه را مستخلص کرد. و در ابتدای کار او را در زندان خشک خوارزم محبوس کرده بودند و مدتی مدید در آن حبس بماند. و او همانست که حکیم جنتی...
-
واژههای مشابه
-
علاءالملک علوی
لغتنامه دهخدا
علاءالملک علوی . [ ع َ ئُل ْ م ُ ک ِ ع َ ل َ] (اِخ ) وی عهده دار وزارت سلطان خوارزمشاه و مردی فاضل و عالم و ادیب بود. بعربی و فارسی شعر میگفت . دختر شیخ فخرالدین بن خطیب ری را به زنی گرفته بود. علأالملک وقتی غلبه ٔ چنگیزخان را بر خوارزمشاه دید بنزدا...
-
جستوجو در متن
-
ابن الرشید غزنوی
لغتنامه دهخدا
ابن الرشید غزنوی . [ اِ نُرْ رَ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) از شعرای خراسان در خدمت علاءالملک وزیر بوده و به اسفزار اقامت داشته ، بعضی او را اصلاً از مردم اسفزار و متخلص به عزیزی گفته اند.
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) از مردم شوشتر برادر علاءالملک مرعشی ششتری . ادیب و عالم بود و اشعار فارسی میگفت و دیوان مرتب دارد. در سال 1046 هَ . ق .در بنگاله از بلاد هندوستان وفات یافت . کتابی انموذج العلم و دیگر به نام رساله ٔ عدالت تألیف ک...
-
بدرالدین هروی
لغتنامه دهخدا
بدرالدین هروی . [ ب َ رُدْ دی ن ِ هََ رَ ] (اِخ ) امام بدرالدین بن نورالدین هروی . از شاعران قرن ششم هجری و از مداحان علاءالملک ابوبکر جامجی بوده . عوفی از اشعار او نقل کرده است . رجوع به لباب الالباب ج 1 صص 250 - 251 شود.
-
خانزاده
لغتنامه دهخدا
خانزاده . [ دَ / دِ ] (اِخ ) علاءالملک ترمذی . یکی از بزرگان است و وقتی که امیرتیمور از گذر ترمذ بر آمویه عبور نمود در خانه ٔ این خانزاده وارد شد و او آنچه لوازم طوی و پیشکشی بود بتقدیم رسانید و بعد از آن امیرتیمور از آنجا به کش رفت . (از حبیب السیر ...
-
عمادالدین سمنانی
لغتنامه دهخدا
عمادالدین سمنانی . [ ع ِ دُدْ دی ن ِ س ِ ] (اِخ ) (سید...) علاءالملک . وی از جمله کسانی بود که با نواب خواجه سعدالدین محمد ساوجی در آزار خواجه رشیدالدین طبیب همکاری کرد. و آنگاه که خواجه سعدالدین و دیگران به یاسا رسیدند، این سید عمادالدین سمنانی را م...
-
جنتی بیا
لغتنامه دهخدا
جنتی بیا. [ ج َن ْ ن َ ] (اِخ ) از شاعران لطیف طبع نخشبست که در خدمت علاءالملک شرف الدین امیرک بسر میبرده و چند قصیده در مدح او پرداخته . ترجیعبندی در مدح وی گفته که مطلع آن این است :چو بارد یارم از گلنار گوهرشود گل خار و ماند خوار گوهر. (از لباب الا...
-
چی
لغتنامه دهخدا
چی . (حرف ربط) صورت قدیم حرف «چه » و به همان معانی حرف «چه » استعمال شود : عنان همت مخلوق اگر به دست قضاست چرا دل تو چراگاه چی و چون و چراست . عمعق بخاری .و سودا بر مزاج او مستولی شده است چی هیچ صاحب مروت و فتوت از خرد و حریت براین اقوال و افعال ذمیم...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عوفی در لباب الالباب گوید : ابوبکر احمد الجامجی الصاحب الکبیر علاءالملک ملک الامراء ضیاء الدولة و الدین و الوزراء، صاحب صدری که تیغ امارت و قلم وزارت در تصرف کف و بنان او بود و سیرابی کشت زار امل از قطرات باران احسان او....
-
طغیان
لغتنامه دهخدا
طغیان . [ طُغ ْ ] (ع مص ) درگذشتن از اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) : فمایزیدهم الا طغیاناً کبیراً. (قرآن 60/17)؛ [ ترسانیدن ما ] ایشان را نمیفزاید مگر طغیانی و عصیانی بزرگ و طغیان مجاوزةالحد با...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (ملک ...) ابن بدرالدین لؤلؤ. پدر وی ولایت موصل داشت . چون هولاکو عزم تسخیر ولایت شام کرد نخست پیکی نزد بدرالدین لؤلؤ فرستاد که تو را بواسطه ٔ کبر سن معاف داشتیم لیکن باید پسر خود الملک الصالح را روانه کنی تا در فتح شام با ما...