کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
علا
/'alā/
معنی
رفعت؛ بلندی قدر؛ شرف؛ بزرگواری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
علا
فرهنگ نامها
(تلفظ: alā) (عربی) (در قدیم) بلندی مقام و مرتبه ، بزرگی ، رفعت .
-
علا
لغتنامه دهخدا
علا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان علاء از بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سمنان و 4 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ سمنان به دامغان و 2 هزار و پانصد گزی ایستگاه میان دره . سکنه ٔ آن در حدود هزار تن . آب آن از قنات تأمین میشود....
-
علا
لغتنامه دهخدا
علا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در قسمت جنوب باختری سمنان . دارای آب و هوای معتدل و خشک . آب قراء آن از قنوات تأمین میشود و محصولات عمده ٔ آن غلات وپنبه و تنباکو و صیفی است . راه شوسه ٔ سمنان به دامغان تقریباً...
-
علا
لغتنامه دهخدا
علا. [ ع ُ / ع َ ] (ع اِمص ) بلندی و بزرگی . (غیاث از صراح ) : دولتت دولت علائی رامایه و پایه ٔ علا باشد. مسعودسعد.اقبال شاه چون ز علا وسنا شده ست من جمله آفرین علا و سنا کنم . مسعودسعد.بر تن حشمت باقیش لباس از شرفت بر سر دولت پاینده ٔ او تاج علاست ....
-
علا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علاء] [قدیمی] 'alā رفعت؛ بلندی قدر؛ شرف؛ بزرگواری.
-
واژههای مشابه
-
عَلَا
فرهنگ واژگان قرآن
برتري جست
-
آب علا
لغتنامه دهخدا
آب علا. [ ب ِ ع َ ] (اِخ ) نام چشمه ای بدماوند که آب آن دَم دارد و یکی از بهترین آبهای نوع خود برای گوارش و دیگر خاصیتهای طبی است .
-
ابوسهل علا
لغتنامه دهخدا
ابوسهل علا. [ اَ س َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به ص 531 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
-
چشمه علا
لغتنامه دهخدا
چشمه علا. [ چ َ م َ ع َ ] (اِخ ) آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام «چشمه اعلا» ثبت شده ، لیکن در تداول عامه ، «چشمه علا» معروف است و چشمه ای نیز بدین نام دارد. و رجوع به چشمه علا شود.
-
علا قه
دیکشنری فارسی به عربی
ربطة , مودة , ميل
-
علا مت
دیکشنری فارسی به عربی
اشارة , حکاية , راية , رمز , سرية , شارة , شعار , صنف , علامة , لحظة , نذير
-
علا ج
دیکشنری فارسی به عربی
علاج
-
علا قمند
دیکشنری فارسی به عربی
مکرس , مولع
-
عز و علا
لغتنامه دهخدا
عز و علا. [ ع َزْ زَ وَ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) (از دو فعل عز + علا) عزیز و گرامی است و بلندمرتبه ، و آن را پس از ذکر نام خداوند آرند: ایزد عز و علا. حضرت عز و علا.