کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) (محمد...) ابن احمدبن سعید حنفی مکی ، ملقب به شمس الدین . از مورخان و محدثان قرن دوازدهم هجری بود و به سال 1150 هَ . ق . در مکه درگذشت . او راست : لسان الزمان ، درتاریخ . الفوائد الجلیلة در حدیث . المواهب الجزیلة. هدایةالخلاق...
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) از زنان مغنی و آوازه خوان بود. وی معاصر معبد، مغنی مشهور بوده است . (از اعلام النساء به نقل از العقدالفرید و نهایة الارب ).
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) از موالی بنی فزارة. از زنان محدث بود. عقیلة از سلامة دختر حر روایت دارد. و طلحة ام غراب از او روایت کرده است . (از اعلام النساء به نقل از العقدالفرید و نهایة الارب ).
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دختر ضحاک بن عمروبن محرق بن منذربن ماءالسماء. از زنان شاعر عرب بود و او را با فرزدق شاعر داستانی است . و گویند وی در عشق پسر عمش عمروبن کعب بن محرق درگذشت . رجوع به اعلام النساء ج 3 و الاغانی شود.
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دختر عبیدبن حارث عتواریة؛ از زنان مهاجر بود که با پیامبر اسلام (ص ) بیعت کرد. و دخترش حجة دختر قریط،از او روایت دارد. (از اعلام النساء از الاستیعاب ).
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دختر عقیل بن ابی طالب . از زنان شاعر عرب بود و او را با عذری و عزة و احوص داستانی است . و نیز اشعاری در مرثیه ٔ شهیدان کربلا دارد.و برخی او را همسر یکی از پسران عقیل بن ابی طالب دانند. رجوع به اعلام النساء ج 3 و تاریخ طبری و...
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دختراسمربن مضرس . از زنان محدث بود و حدیث را از پدرش روایت کرده است و دخترش سویدة دختر جابر، از او روایت دارد. (از اعلام النساء به نقل از تهذیب التهذیب ).
-
عقیلة
لغتنامه دهخدا
عقیلة. [ ع َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث عَقیل . رجوع به عقیل شود. || زن کریمه ٔ مخدره ٔ گرامی قبیله . (منتهی الارب ). کریمه ٔ مخدره . (اقرب الموارد) : در عهد ایلک خان عقیله ای از مخدرات اولاد او از بهر امیر جلیل ابوسعید مسعود نامزدکرده بود. (ترجمه ٔ تاریخ یم...
-
واژههای مشابه
-
عقیله
فرهنگ نامها
(تلفظ: aqile) (عربی) (مؤنث عقیل) ، زن بزرگوار ، هر چیز گرامی و ارجمند ، نفیس .
-
عقیله
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ) [ ع . عقیلة ] (اِ.) 1 - زانوبند شتر، پای بند. 2 - مانع و گره در کار.
-
عقیله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عقیلَة، جمع: عقائل] [قدیمی] 'aqile ۱. ویژگی زن بزرگوار و گرامی؛ کریمه؛ مخدره.۲. هر چیز گرامی.۳. بزرگ و مهتر قوم.
-
جستوجو در متن
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجوی علقمه او را آزاد کرد. (المنجد).
-
عقائل
لغتنامه دهخدا
عقائل . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عقایل . ج ِ عَقیلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عقیلة شود. || چیزهای غریب . (ترجمان القرآن جرجانی ). عقائل الکلام ؛ أکارمه . (یادداشت مرحوم دهخدا). || عقائل انسان ، مال و ثروت اوست . (از فرهنگ علوم عقلی ). || گرا...