کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقیصة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقیصة
لغتنامه دهخدا
عقیصة. [ ع َ ص َ ] (ع اِ) موی بافته و تاب داده . (از منتهی الارب ). دسته ای از موی که زن از گیسوی خود برگیرد و آن را تاب دهد سپس گره زند، تا تاب و چین آن باقی بماند آنگاه آن را رها سازد، وگویند انارمانندی است که زن از موی خود برگیرد و هردسته ای از آن...
-
واژههای همآوا
-
اقیسة
لغتنامه دهخدا
اقیسة. [ اَق ْ ی ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ قیاس . قیاسات . رجوع به قیاس شود.
-
جستوجو در متن
-
عقائص
لغتنامه دهخدا
عقائص . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عقایص . ج ِ عَقیصَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مویهای بافته و تاب داده . (آنندراج ). رجوع به عقیصة شود : معنبر ذوائب معقد عقائص مسلسل غدایر سجنجل ترائب .حسن متکلم .
-
عقاص
لغتنامه دهخدا
عقاص . [ ع ِ ] (ع اِ) رشته که بدان گیسو بندند. (منتهی الارب ). نخی که بوسیله ٔ آن اطراف ذؤابه را بندند. ج ، عُقُص . (از اقرب الموارد). موی بند. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). جل گیس . گیسوبند. گیس باف . || «دوارة» و شکنبه که در شکم گوسپند است . (از...
-
ذوابة
لغتنامه دهخدا
ذوابة. [ ذُ ب َ ] (ع اِ) ناصیه یا منبت موی بر ناصیه . پیشانی یا رستنگاه موی بر پیشانی . || موی بالای پیشانی اسب . || گیسو. (دهار). یک لاغ گیسو. گیسوی بافته شده . ضفیرة. عقیصة. || علاقه ٔ دسته ٔ شمشیر. منگوله . ریشه . || علاقه ٔ شمشیر. || پاره ٔ پوست ...
-
ذوالعقیصتین
لغتنامه دهخدا
ذوالعقیصتین . [ ذُل ْ ع َ ص َ ت َ ] (ع ص مرکب ) خداوند دو گیسو. ذوالغدیرتین . || (اِخ ) لقب صمام یا ضمام بن ثعلبة از بنی سعدبن بکر، صحابی است و او با وفدی از قوم خویش بخدمت رسول شد و مسلمانی پذیرفت و پس از حدیثی طویل در آخر گفت ، آمنت بما جئت به والذ...
-
غدیرة
لغتنامه دهخدا
غدیرة. [ غ َ رَ ] (ع اِ) پاره ای ازگیاه . ج ، غُدران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || گیسوی بافته . ج ، غدائر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). موی سر زنان . (دهار) (مهذب الاسماء). ذؤابه . لیث گوید هر عقیصه غدیره است و غدیرتان...