کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقوبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عقوبت
/'oqubat/
معنی
سزای گناه و بدی؛ شکنجه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بادافراه، تادیب، تنبیه، جزا، سزا، سیاست، شکنجه، عذاب، فرجامبد، قصاص، کیفر، گوشمال، مجازات
فعل
بن گذشته: عقوبت کرد
بن حال: عقوبت کن
دیکشنری
penalty, punishment, retribution
-
جستوجوی دقیق
-
عقوبت
واژگان مترادف و متضاد
بادافراه، تادیب، تنبیه، جزا، سزا، سیاست، شکنجه، عذاب، فرجامبد، قصاص، کیفر، گوشمال، مجازات
-
عقوبت
لغتنامه دهخدا
عقوبت . [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) عقوبة. شکنجه و عذاب و جزای کار بد و گناه . سیاست . تنبیه . (فرهنگ فارسی معین ). بادآفراه . بادافراه . بادافره . پادآفراه . پادافره . پادافره . تِباعة. تَبِعة. رِجس . عِقاب . کیفر.مُثلَة. مَثُلَة. مِحال . نفس نقمة. نِکال . و...
-
عقوبت
فرهنگ فارسی معین
(عُ بَ) [ ع . عقوبة ] (اِ.) کیفر، شکنجه .
-
عقوبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقوبة] 'oqubat سزای گناه و بدی؛ شکنجه.
-
واژههای مشابه
-
عقوبت کردن
لغتنامه دهخدا
عقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی...
-
واژههای همآوا
-
عقوبة
لغتنامه دهخدا
عقوبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) عقوبت . عذاب و سزای گناه . (آنندراج ). پاداش بدی و شکنجه . (دهار). جزاء، و گویند عقوبة محنتی است که در دنیا به سبب گناه به انسان میرسد و گاهی آن را خاص تعزیر می دانند، و نیز عقوبات بر احکام شرعی متعلق به امور دنیا، به اعتبار...
-
جستوجو در متن
-
سزا دادن
واژگان مترادف و متضاد
جزا دادن، عقوبت کردن، مجازات کردن ≠ پاداش دادن
-
قصاص
واژگان مترادف و متضاد
تلافی، سزا، عقوبت، یاسا
-
نکال
واژگان مترادف و متضاد
آزار، اذیت، شکنجه، عقوبت
-
تهدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahdid ترساندن؛ بیم دادن؛ بیم عقوبت دادن.
-
تَنکِيلاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
کيفر(از کلمه نکال به معناي عقوبتي که از تخلفي برابر آن عقوبت جلوگيري کند و ساير مکلفين از عقوبت اين متخلف عبرت بگيرند و هوس تخلف نکنند )
-
مجازات کردن
واژگان مترادف و متضاد
کیفردادن، عقوبت کردن، گوشمالی کردن، جزا دادن ≠ سزا دادن