کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقل و اراده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذی عقل
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص مر.) خردمند، دارندة عقل ، بخرد؛ ج . ذوی العقول .
-
شیرین عقل
فرهنگ فارسی معین
(عَ) (ص مر.) (کن .) کم عقل ، ناقص عقل .
-
آشفته عقل
لغتنامه دهخدا
آشفته عقل . [ ش ُ ت َ / ت ِ ع َ ] (ص مرکب ) آشفته دماغ .
-
ربوده عقل
لغتنامه دهخدا
ربوده عقل . [ رُ دَ / دِ ع َ ] (ص مرکب ) گول خورده . (ناظم الاطباء). مسلوب . سلیب . (منتهی الارب ). آنکه عقل از وی رفته باشد. (ناظم الاطباء).
-
اصحاب عقل
لغتنامه دهخدا
اصحاب عقل . [ اَ ب ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلسفه ، آنهایی را گویند که تنها معقولات را حق دانسته اند. مکتب عقلی ها.
-
خام عقل
لغتنامه دهخدا
خام عقل . [ ع َ ] (ص مرکب ) خام رای . ناقص رای . آنکه سودای ناپخته در سر پروراند. نعت است مر صاحب رای خام را.
-
عقل باطن
دیکشنری عربی به فارسی
غش کرده , ناخوداگاه , از خود بيخود , بي خبر , عاري از هوش , نابخود , ضمير ناخوداگاه , ضمير نابخود
-
بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'aql بیخرد.
-
سبک عقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sabok'aql سبکخرد؛ کمعقل؛ بیخرد.
-
بی عقل
دیکشنری فارسی به عربی
مجنون , مسعور
-
عقل اختیار
دیکشنری فارسی به عربی
حکومة
-
دزدیدن عقل
لهجه و گویش تهرانی
کسی را خام کردن
-
خِفَتِ عقل
لهجه و گویش تهرانی
کم عقلی
-
شیرین عقل
لهجه و گویش تهرانی
کم عقل.
-
عقل رس
لهجه و گویش تهرانی
بچه ای که قدرت تمیز داشته باشد