کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عقلیات
لغتنامه دهخدا
عقلیات . [ ع َ لی یا ] (ع اِ مرکب ) ج ِ عقلیّة. رجوع به عقلیة شود. || علوم عقلیه . (فرهنگ فارسی معین ). در مقابل سمعیات است و در مقابل شرعیات نقلیه است مانند اعتقاد به عدل ، توحید،نبوت ، و بالجمله اصول دین و مسائل فلسفی و کلامی . (فرهنگ علوم نقلی از ...
-
محرکات
لغتنامه دهخدا
محرکات . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محرکة. رجوع به محرکة شود.- محرکات قدسیه ؛ در اصطلاح فلسفه عقول مجرده که مدبرات عقلیه هم نامیده میشوند. (اسفار ج 3 ص 142).
-
مندوبات
لغتنامه دهخدا
مندوبات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مندوبة، تأنیث مندوب .- مندوبات عقلیه ؛ آنچه را عقل مستحسن شمارد، در مقابل مندوبات شرعیه . (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). رجوع به مندوب شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دمنهوری . مولد و منشاء او مصر است . او یکی از علمای علوم عقلیه و نقلیه است و بالاخص در هیئت و حکمت و طب صاحب ید طولائی است و درعلوم متنوعه صاحب تاَّلیف است . وفات او به 1192 هَ . ق . بوده است . (قاموس الاعلام ).
-
نقلیه
لغتنامه دهخدا
نقلیه . [ ن َ لی ی َ/ ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث نقلی . مقابل عقلیه .- علوم نقلیه ؛ چون حدیث و تاریخ . مقابل علوم عقلیه . (یادداشت مؤلف ).- وسائط (وسائل ) نقلیه ؛ هرچه بدان چیزها را حمل و نقل کنند از آدمی و خر و استر و اسب و گاو و ارابه و گاری ...
-
اشراقی
لغتنامه دهخدا
اشراقی . [ اِ ] (ص نسبی ) آن قسم ازفلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است . رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلاسفه ٔ اسلام شیخ شهاب الدین سهروردی که تصنیفات بسیار دارد. حکمت و فلسفه ٔ که فهمیدن حقایق ا...
-
مستقلات
لغتنامه دهخدا
مستقلات . [ م ُ ت َ ق ِل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستقلة. رجوع به مستقلة و مستقل شود.- مستقلات عقلیه ؛ یکی از دو قسم دلیل عقلی است و آن مستقلاً از عقل بدست می آید بدون اینکه نظر شارع اسلام در آن دخالت داشته باشد، مانند این قاعده «قانون برای انسان است ن...
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن اسد بصری مکنی به ابوالاحرص . از فقها و مؤلفان و متکلمان بزرگ اصحاب حدیث شیعه ٔ امامیه در قرن دوم هجری است و در باب امامت تألیفاتی دارد و ابومحمد حسن بن موسی نوبختی در نجف اشرف موقعی که بقصد زیارت آمده بود وی را ملاقات و از ا...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن سلیمان بن سعدبن مسعود رومی کافجی . استاد سیوطی . منشاء وی ایران و هم بدانجا تحصیل نحو و سایر علوم ادبیه و عقلیه کرد و سپس به مصر رفت و در آنجا شهرت واعتباری تمام یافت . و وفات وی در 879هَ . ق . بود.
-
اخباری
لغتنامه دهخدا
اخباری . [ اَ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اخبار. کسی که حکایات و قصص و نوادر را روایت کند. (انساب سمعانی ). محدث . اثری . || در مقابل اصولی و مجتهد. در اصطلاح فقهای شیعه کسی است که فقط بظاهر احادیث تمسک کند و به ادله ٔ عقلیه نکند. || در زمان و زبان ا...
-
ابن بغونش
لغتنامه دهخدا
ابن بغونش . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) ابوعثمان سعیدبن محمد (369-444 هَ .ق .). فیلسوف و طبیب اندلسی . او از مردم طلیطله است . در قرطبه نزد مسلمه ٔ مجریطی و ابن عبدون و ابن جلجل علم آموخت و بطلیطله بازگشت و از مختصین امیر ظافر اسماعیل بن مطرف امیر آنجا گردید...
-
ابن دهان
لغتنامه دهخدا
ابن دهان . [ اِ ن ُ دَهَْ ها ] (اِخ ) ابوبکر مبارک بن ابی طالب مبارک بن ابی الازهر سعید، ملقب به وجیه واسطی (532-612 هَ .ق .). در واسط و پس از آن در بغداد نزد ابن خشاب و ابن انباری و غیره ادب و نحو آموخت و از طب و نجوم و علوم عقلیه نیز بهره داشت . چن...
-
احتجاج
لغتنامه دهخدا
احتجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حجت آوردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). دلیل آوردن .- احتجاج کردن ؛ حجت آوردن . استدلال کردن . اقامه ٔ دلیل .- || خصومت کردن . || احتجاج بدلیل ؛ نزد بلغاء آن است که شاعر صفتی یا مقدمه ای ادّعائیّه ایراد کند، بعد آن را ببراهین...
-
خطیرالدین جرجانی
لغتنامه دهخدا
خطیرالدین جرجانی . [ خ َ رِدْ دی ن ِ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن عبدالملک از فاضلان و سالکان طریقت بود و در خطه ٔ لاهور در علوم عقلیه کتب نیکونگاشت و گاهی نیز شعر می گفت و این ابیات از اوست :گردش روزگار پرعبر است نیک داند کسی که معتبر است چرخ پرشعبده و پرنیر...
-
مفارقات
لغتنامه دهخدا
مفارقات . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مفارقة. تأنیث مفارق . رجوع به مفارق شود. || (اصطلاح فلسفه ) جواهر مجرد از ماده و قائم به نفس خود. (از تعریفات جرجانی ). جواهرمجرده ٔ عقلیه و نفسیه . (فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ). جواهری که مجرد بوده و قائم به ن...