کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقلمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقلمند
لغتنامه دهخدا
عقلمند. [ ع َ م َ ] (ص مرکب ) در تداول خانگی ، صاحب عقل .(یادداشت مرحوم دهخدا). خردمند و هوشمند و دانا و عاقل . (ناظم الاطباء) : بچه وقتی عقلمند شد باید او را به مکتب فرستاد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
عقلمندی
لغتنامه دهخدا
عقلمندی . [ ع َ م َ ] (حامص مرکب ) خردمندی . (از آنندراج ). و رجوع به عقلمند شود.
-
الا
لغتنامه دهخدا
الا. [ اَ ] (ع صوت ) و آن بر پنج وجه است :1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید : الا انهم هم السفهاء.(قرآن 13/2). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.2- توبیخ و انکار :الا طعان الا فرسان عادیةالا تجشؤکم حول التنانیر.3- ...
-
مند
لغتنامه دهخدا
مند. [ م َ ](پسوند) یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. (فرهنگ رشیدی ). به معنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچو دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خدا...