کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقعق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عقعق
/'aq'aq/
معنی
پرندهای شبیه کلاغ با پرهای سیاهوسفید؛ عکعک؛ عکه؛ کسک؛ شک؛ کلاژه؛ غلبه؛ غلپه؛ زاغپیسه؛ کلاغپیسه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقعق
لغتنامه دهخدا
عقعق . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) مرغی است ابلق از نوع غراب ، آوازش عین قاف است ، به فارسی عکه نامندش . حرام است در صحیح مانند غراب . و اگر دماغ آن را بر پنبه طلا کنند و بر زخم تیرنهند پیکان تیر به آسانی بیرون آید. (منتهی الارب ). طائری است سیاه و تیزپرواز، ...
-
عقعق
فرهنگ فارسی معین
(عَ عَ) [ ع . ] (اِ.) عکُه ، زاغ .
-
عقعق
دیکشنری عربی به فارسی
کلا غ جاره , زاغي , کلا غ زاغي , ادم وراج , زن بد دهن
-
عقعق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'aq'aq پرندهای شبیه کلاغ با پرهای سیاهوسفید؛ عکعک؛ عکه؛ کسک؛ شک؛ کلاژه؛ غلبه؛ غلپه؛ زاغپیسه؛ کلاغپیسه.
-
واژههای همآوا
-
عقاق
لغتنامه دهخدا
عقاق . [ ع َ / ع ِ ] (ع مص ) باردار گردیدن شتر ماده . (از منتهی الارب ). باردار گردیدن مادیان ، یا باردار نشدن او، از اضداد است . (از اقرب الموارد). عَقَق .
-
عقاق
لغتنامه دهخدا
عقاق . [ ع َ ق ِ ] (ع اِ) اسم است عقوق را. نافرمانی و آزار پدر ومادر. آزار پدر و مادر. (از منتهی الارب ). اسم است «عقوق » را از والدین ، و آن مبنی بر کسر باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به عقوق شود. || بار شکم ناقه . (منتهی الارب ). حمل . (اقرب الموا...
-
عقاق
لغتنامه دهخدا
عقاق . [ ع ِ ] (ع اِ) بار شکم ناقه . (منتهی الارب ). حمل . (اقرب الموارد). عَقاق . و رجوع به عَقاق شود. || ج ِ عُقُق که آن نیز جمع عَقوق است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عقوق و عقق شود.
-
عقاق
لغتنامه دهخدا
عقاق . [ ع ُ ] (ع ص ) ماء عقاق ؛ آب تلخ و شور. (منتهی الارب ). آب تلخ . (از اقرب الموارد).
-
اغ اغ
لغتنامه دهخدا
اغ اغ . [ اُ اُ ] (اِ صوت ) آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن . (آنندراج ). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء):بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اُغ اُغ را کوک سازی . ...
-
جستوجو در متن
-
عقعقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عقعقَة] 'aq'aqe بانگ عقعق؛ صدای عقعق.
-
کسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kasak = عقعق
-
عکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عکَّة] (زیستشناسی) [قدیمی] 'akke = عقعق
-
شک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šak = عقعق