کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقش
لغتنامه دهخدا
عقش . [ ع َ ] (ع مص ) خم دادن چوب را. || فراهم آوردن شتران را. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
-
عقش
لغتنامه دهخدا
عقش . [ ع َ /ع َ ق َ ] (ع اِ) تره ای است . (منتهی الارب ). بقله ای است . (از اقرب الموارد). || سرشاخه های انگور.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بار پیلو. (منتهی الارب ). میوه ٔ اراک . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
آغُش
فرهنگ فارسی معین
(غُ) ( اِ.) آغوش ، بغل .
-
آغش
لغتنامه دهخدا
آغش . [ غ ُ ] (اِ) مخفّف آغوش .
-
جستوجو در متن
-
پیلو
لغتنامه دهخدا
پیلو. (اِ) اراک . چوبی که بدان مسواک کنند و عربان اراک خوانند. (برهان ). چوب دندان شوی . درختی است که بچوب آن مسواک کنند و آنرااراک گویند. (منتهی الارب ): عرمض ، عرماض ؛ درخت خرد کنار و پیلو. (منتهی الارب ). || بار درخت اراک را نیز گفته اند. (برهان )...