کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقده روحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عقده گشادن
لغتنامه دهخدا
عقده گشادن . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) باز کردن گره . گشودن گره : براق برق تک رازین نهادندز پایش عقده ٔ پروین گشادند. حکیم زلالی (از آنندراج ). || گشادن مشکل : عقده ٔ بابلیان را بتوانید گشادنتوانید که اشکال قدر بگشائید. خاقانی .تا گشاید عقده ...
-
عقده گشودن
لغتنامه دهخدا
عقده گشودن . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشودن گره . || مشکل گشودن . حل معضل کردن : گر به دل آزاد بودمی چه غمستی عقده ٔ سودا گشودمی چه غمستی .خاقانی .
-
عقده واکردن
لغتنامه دهخدا
عقده واکردن . [ ع ُ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب )گشودن گره . || حل مشکل کردن : ز هر جانب دل محفل صدا کردشکست جام عقده ناله واکرد.میرزا محمدزمان راسخ (از آنندراج ).
-
عقده گشای
لغتنامه دهخدا
عقده گشای . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ ] (نف مرکب ) عقده گشا. عقده گشاینده . گشاینده ٔ گره . || مشکل گشا. و رجوع به عقده گشا شود : چون دم صبح گشت عقده گشای عود را سوخت خاک صندل سای . نظامی .قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای ما را نگذارد که درآئیم ز پای .حافظ.
-
عقده گشایی
لغتنامه دهخدا
عقده گشایی . [ ع ُ دَ / دِ گ ُ ] (حامص مرکب ) گشودن گره . (فرهنگ فارسی معین ). || حل مشکلات و آشکار نمودن کار مشکل و دشوار. (ناظم الاطباء). مشکل گشائی . (فرهنگ فارسی معین ) : خاری که در این بادیه بیکار نمایداز آبله ٔپای طلب عقده گشائی است .میرزا صائب...
-
castration complex
عقدۀ اَختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] احساسها و خیالپردازیهای پسربچه در پیوند با از دست دادن اندام تناسلی نرینه
-
Oedipus complex
عقدۀ ادیپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تعارض عشق به والد ناهمجنس و رقابت با والد همجنس در یک رابطۀ مثلثی میان کودک و پدر و مادر
-
Electra complex
عقدۀ الکترا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] عشق دختر به پدر و حسادت به مادر و سرزنش مادر برای محروم کردن او از داشتن آلت تناسلی نرینه
-
عقده گشایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - مشکل گشایی .2 - ارضاء امیال سرکوب شده .
-
ابن عقده
لغتنامه دهخدا
ابن عقده . [ اِ ن ُ ع ُ دَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سعید همدانی . محدث زیدی . او بکثرت تصنیف و بسیاری ِ احادیث محفوظه معروف است . گویند کتابخانه ٔ او سیصد اشتروار برمی آمد. وفات او به سال 333 هَ .ق . در کوفه بوده است .
-
عقده گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'oqdeqošā ۱. آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید؛ آن که مشکلی را حل میکند؛ گرهگشا؛ مشکلگشا.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
-
عقده ای
دیکشنری فارسی به عربی
استحواذي , عقدي
-
عقده و حسادت
فرهنگ گنجواژه
صفات مذموم.
-
جستوجو در متن
-
obsessing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسواس، ایجاد عقده روحی کردن، ازار کردن
-
obsess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وسواس، ایجاد عقده روحی کردن، ازار کردن