کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقدنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عقدنامه
/'aqdnāme/
معنی
دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقدنامه
لغتنامه دهخدا
عقدنامه . [ع َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) پیمان نامه . عهدنامه : برین قیاس بریشان عقد نامه ها مینوشتند و می نهادند و بر آن گواه میگرفتند، و من از عقدنامه ها نسخه ای یافتم در بعضی از دفاتر قدیمه ٔ عتیقه و آن این است : هذا کتاب لعبداﷲبن جعفرالامام المقتدر ...
-
عقدنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'aqdnāme دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
-
جستوجو در متن
-
عقدنامچه
لغتنامه دهخدا
عقدنامچه . [ ع َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) عقدنامه وصحیح آن عقدنامجه است که معرب عقدنامه باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقدنامه و عقدنامجه شود.
-
عقدنامجه
لغتنامه دهخدا
عقدنامجه . [ ع َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) معرب عقدنامه ، و به غلط «عقدنامچه » خوانده شود. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عقدنامه و عقدنامچه شود.
-
قباله
واژگان مترادف و متضاد
۱. بنچاق، سند ۲. صداقنامه، عقدنامه ۳. مدرک
-
کابین نامه
لغتنامه دهخدا
کابین نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ نکاح . عقدنامه .
-
قباله ٔ زناشوئی
لغتنامه دهخدا
قباله ٔ زناشوئی . [ ق َ ل َ / ل ِ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقدنامه . (ناظم الاطباء). رجوع به قباله شود.
-
صداق نامه
لغتنامه دهخدا
صداق نامه . [ ص َ / ص ِ م َ یا م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ زناشوئی . مهرنامه . عقدنامه : و بیرون از خطبه خواندن و حجتهای قروض وصداق نامه هیچ کاغذ ننویسد. (تاریخ غازانی ص 220).
-
قباله نویس
لغتنامه دهخدا
قباله نویس . [ ق َ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) قباله نویسنده . صکاک . چک نویس . کسی که ترزده وقباله و عقدنامه نویسد. (ناظم الاطباء) : همه صرف خواران صرف منندقباله نویسان حرف منند.نظامی .
-
خارجی
لغتنامه دهخدا
خارجی . [ رِ ] (ص نسبی ) آن که بنفس خود مهتر شود بی اصالت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || منسوب به خارج . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). بیرونی .(ناظم الاطباء) . بِرونی مقابل داخلی ، بیگانه . مقابل اندرونی و درونی ، غیر هم وطن . اجنبی ....
-
نامه
لغتنامه دهخدا
نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ) پهلوی «نامک » (= کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » (= مراسله ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مکتوب . قرطاس قرطس . (منتهی الارب ). کتابت . (برهان قاطع). (آنندراج ) (انجمن آرا). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. (فرهنگ نظا...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...