کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقب نشینی آب خاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عقب-ان
لغتنامه دهخدا
عقب-ان . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عُقاب . (اقرب الموارد). ج ِ، عُقبان که آن جمع عُقاب باشد. (از منتهی الارب ). رجوع به عُقاب شود. || ج ِ عِقاب که به معنی شکنجه و عذاب است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
tail light, rear light, tail lamp
چراغ عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چراغ قرمز هشداردهنده در عقب خودرو
-
C-pillar, rear pillar, C-post
ستون عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] ستونی در انتهای خودرو که قاب شیشۀ عقب به آن متصل است و در نگهداری سقف نقش دارد
-
rear spoiler, trunk spoiler
بالۀ عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] قطعۀ برجسته بالهمانندی بر روی صندوق عقب که در سرعت زیاد باعث کاهش نیروی برآر میشود
-
end door
در عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] دری که برای بارگیری محمولههای بزرگی که از در کناری رد نمیشوند، استفاده میشود و در عقب واگن قرار دارد
-
rear window, backlight, back window
شیشۀ عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] شیشۀ یکپارچۀ بزرگ در عقب خودرو
-
astern
بهعقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حرکتِ روبهعقب شناور در جهت پاشنۀ آن
-
backsight/ back sight
دید عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرائت چوبۀ ترازیابی بر روی نقطهای که قبلاً قرائت شده است
-
turnover
عقبگرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، موقعیتی که در آن مهاجم توپ را در نتیجۀ پاس اشتباه یا تخلف از دست میدهد و باعث میشود تیمش از حالت تهاجمی به حالت تدافعی درآید
-
withdrawal
عقبنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی عملیات پدافندی که در آن نیروی درگیر با دشمن از ادامۀ درگیری پرهیز میکند و از دشمن فاصله میگیرد
-
boot 3, trunk
صندوق عقب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] محفظهای در عقب خودرو برای نگهداری و حمل بار و وسایل سرنشینان
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) 1 - کسی که در انجام کار یا کسب دانش از دیگران عقب تر باشد. 2 - ناقص ، معلول .
-
عقب مانده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) نک عقب افتاده .
-
عقب گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (مص مر.) 1 - برگشت به عقب و آن چنان است که شخص روی پنجة پای چپ نیم دایره به سمت چپ بچرخد و سپس پای راست را به پای چپ بپیوندد. 2 - به قهقرا برگشتن .
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'aqab[']oftāde ۱. آنکه در کسبوکار یا علموهنر از دیگران عقبمانده باشد.۲. (روانشناسی) = عقبمانده