کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقاب کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عقاب کردن
لغتنامه دهخدا
عقاب کردن . [ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکنجه کردن . عذاب دادن . (فرهنگ فارسی معین ). معاقبة. عِقاب . رجوع به عِقاب شود.
-
واژههای مشابه
-
عِقَابِ
فرهنگ واژگان قرآن
کيفر - مؤاخذه (مؤاخذه انسان به نحوي ناخوشايد ، در مقابل کاري ناخوش آيند که عقاب شونده مرتکب شده ، و اگر اين مؤاخذه را عقاب ناميدهاند ، بدين مناسبت است که عقيب و دنبال عمل ناخوش آيند قرار دارد )
-
عقاب شدن
لغتنامه دهخدا
عقاب شدن . [ ع ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از طالب شدن به چیزی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
عقاب افکن
لغتنامه دهخدا
عقاب افکن . [ ع ُ اَ ک َ ] (نف مرکب ) عقاب افکننده . آنکه یا آنچه عقاب را بیندازد : ز پرهای تیر عقاب افکنش عقابان فزونند پیرامنش . نظامی .بسی خون گرو کرده در گردنش عقابین چنگ عقاب افکنش . نظامی .|| کنایه از حلقه بگوش یعنی مطیع و غلام ، چه عقاب بمعنی ...
-
عقاب بینی
لغتنامه دهخدا
عقاب بینی . [ ع ُ ] (ص مرکب ) که نوک بینی بسوی انسی برگشته دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
عقاب پیشانی
لغتنامه دهخدا
عقاب پیشانی . [ ع ُ ] (ص مرکب ) با پیشانی پهن و گشاده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
عقاب کینه
لغتنامه دهخدا
عقاب کینه . [ ع ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) که کینه ای چون کینه ٔ عقاب دارد. که آسان از مقصود بازنگردد : صیادی سگی معلّم داشت ، ازین پهن بری ... ببرسینه ای عقاب کینه ای . (سندبادنامه ص 200).
-
Eagle Nebula, M16, NGC 6611
سحابی عقاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابیای پخشیده در صورت فلکی حَیه
-
چشمه عقاب
لغتنامه دهخدا
چشمه عقاب . [ چ َ م َ ع ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 115 هزارگزی جنوب خاوری مشیز و5 هزارگزی خاور راه مالرو رابر به کرمان واقع است و8 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جوجه عقاب
دیکشنری فارسی به عربی
عقيب
-
عقاب آسا
واژهنامه آزاد
همچون عقاب
-
Haliaeetus leucoryphus
عقاب دریایی پالاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از عقابیان و راستۀ شاهینسانان با بالهای باریک و بلند و دم مدور که بالغ آن سر سفید و کروی دارد
-
Haliaeetus albicilla
عقاب دریایی دمسفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای بزرگ از عقابیان و راستۀ شاهینسانان با سر و سینۀ قهوهای مایل به سفید و دم کاملاً سفید که بالغ آن دارای بالهای عریض با لبههای موازی است
-
Haliaeetus pelagicus
عقاب دریایی ساحلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ عقابیان و راستۀ شاهینسانان که در نواحی ساحلی به شکار میپردازد و رنگ بالغ آن در سطح زیرین و بالا قهوهای تیره است