کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفیرة
لغتنامه دهخدا
عفیرة. [ ع ُ ف َ رَ ] (اِخ ) دختر عباد، از بنی جدیس ، ملقب به شَموس . از زنان شاعر عرب در جاهلیت بود او را اشعاری است در تشویق قبیله ٔ خود به شورش بر ضد ملک طسم ، و این شورش سبب به قتل رسیدن ملک طسم شد. (از الاعلام زرکلی به نقل از ابن الاثیر و الاغان...
-
عفیرة
لغتنامه دهخدا
عفیرة. [ع َ رَ ] (ع اِ) گویک گوی گردان . (منتهی الارب ). جعل . (ناظم الاطباء). گویک گوه گردان . (آنندراج ). دحروجة. (از اقرب الموارد). || (ص ) زنی که به کسی هدیه نفرستد. (منتهی الارب ). عفیر. رجوع به عفیر شود.
-
عفیرة
لغتنامه دهخدا
عفیرة.[ ع ُ ف َ رَ ] (اِخ ) دختر ولید بصری . از زنان عابد ونابینای بصره بود. وی همان است که در جواب کسی که گفته بود «مااشد العمی علی من کان بصیرا» چنین گفت «ان عمی القلب عن اﷲ اشد من عمی العین عن الدنیا...» (از اعلام النساء به نقل از المستظرف و نکت ا...
-
جستوجو در متن
-
خبر
لغتنامه دهخدا
خبر. [ خ َ ] (اِخ ) دهی است به شیراز و از آن ده است فضل بن حماد صاحب مسند. (از منتهی الارب ). صاحب نزهة القلوب بگاه تعیین محل «قلعه ٔ تیرخدای » از ده خبر نام میبرد بر این قرار: قلعه ٔ تیر خدای بخبر است بر کوهی در غایت بلندی و بدین سبب آنرا بدین نام خ...