کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفت وعصمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفت وعصمت
دیکشنری فارسی به عربی
عفة
-
واژههای مشابه
-
ذی عفت
لغتنامه دهخدا
ذی عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع ص مرکب ) صاحب عفاف .
-
بی عفت
لغتنامه دهخدا
بی عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عفت ) که عفت نداشته باشد. بی تقوی . ناپرهیزگار. رجوع به عفت شود.
-
بی عفت
دیکشنری فارسی به عربی
دعي , ضوء , فاجر
-
منافی عفت
واژهنامه آزاد
خلاف پرهیزگاری؛ مغایر پاکدامنی.
-
عفت و طهارت
فرهنگ گنجواژه
پاکدامنی.
-
جستوجو در متن
-
chastity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی
-
عفة
دیکشنری عربی به فارسی
عفت وعصمت , پاکدامني , نجابت
-
chastities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشقانه ها، عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی
-
درازگردن
لغتنامه دهخدا
درازگردن . [ دِ گ َ دَ ] (ص مرکب ) گردن دراز. آنکه گردنی دراز دارد. طویل العنق . آنکه گردنش زیاده از اندازه ٔ طبیعی دراز باشد. اتلع. اجید. اسطع. اعنق . اعیط. اقود. اهیق . بَتِع. جَیداء. عُسالق .عَسلَق . عِلوَدّ. مِسعر. (منتهی الارب ) : درازگردن و کوت...