کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عفت
/'effat/
معنی
۱. بازایستادن از حرام؛ پارسایی کردن.
۲. پرهیزکاری؛ پارسایی؛ پاکدامنی؛ ترک شهوت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پاکدامنی، پاکی، شرافت، شرف، عصمت، عفاف، ناموس، نجابت ≠ آلودهدامنی، بدکارگی، ناپارسایی، ناپرهیزگاری
دیکشنری
chastity, honor, modesty, virginity, virtue
-
جستوجوی دقیق
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن . (از منتهی الارب ). || شکستن بی متفرق و جدا ساختن .(از منتهی الارب ). پیچاندن . و شکاندن چیزی را. شکاندن بدون از هم جدا ساختن . (از اقرب الموارد). برنجانیدن دست تا بشکند. (تاج المصادر بیهقی ). || دست برتافتن کسی را. || ...
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع اِمص ) عفة. نهفتگی و پاکدامنی . (مهذب الاسماء). پرهیزگاری و پارسائی . و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام . (از غیاث اللغات ). یکی از فضایل اربعه نزد قدما (حکمت ، شجاعت ، عفت ، عدالت ). هیئتی که مر نیروی شهوت راست و واسطه ...
-
عفت
فرهنگ نامها
(تلفظ: effat) (عربی) حالت خویشتن داریِ زن در رویارویی و معاشرت با نامحرم و حفظ آبرو ، پاکدامنی ؛ رعایت اصول اخلاقی ، پرهیزکاری ، پارسایی .
-
عفت
واژگان مترادف و متضاد
اتقا، پارسایی، پاکدامنی، پاکی، شرافت، شرف، عصمت، عفاف، ناموس، نجابت ≠ آلودهدامنی، بدکارگی، ناپارسایی، ناپرهیزگاری
-
عفت
فرهنگ فارسی معین
(عِ فّ) [ ع . ] (اِمص .) احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات . پاکدامنی ، پرهیزگاری ، پارسایی .
-
عفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عفّة] 'effat ۱. بازایستادن از حرام؛ پارسایی کردن.۲. پرهیزکاری؛ پارسایی؛ پاکدامنی؛ ترک شهوت.
-
عفت
دیکشنری فارسی به عربی
تواضع , شرف , مزية
-
واژههای مشابه
-
ذی عفت
لغتنامه دهخدا
ذی عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ع ص مرکب ) صاحب عفاف .
-
بی عفت
لغتنامه دهخدا
بی عفت . [ ع ِف ْ ف َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عفت ) که عفت نداشته باشد. بی تقوی . ناپرهیزگار. رجوع به عفت شود.
-
عفت وعصمت
دیکشنری فارسی به عربی
عفة
-
بی عفت
دیکشنری فارسی به عربی
دعي , ضوء , فاجر
-
منافی عفت
واژهنامه آزاد
خلاف پرهیزگاری؛ مغایر پاکدامنی.
-
عفت و طهارت
فرهنگ گنجواژه
پاکدامنی.