کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفاز
لغتنامه دهخدا
عفاز. [ ع َ ] (ع اِ) چهار مغز مأکول . (منتهی الارب ). گردو. (ناظم الاطباء). جوز و گردوی خوردنی ، یک دانه ٔ آن عفازة باشد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
افاز
لغتنامه دهخدا
افاز. [ اِ ] (ع مص ) انا علی ̍ افاز یا علی ̍ وفاز؛ من بر رفتنم . (ناظم الاطباء). || بر شتاب رفتن . یقال : «نحن علی اوفاز و وفاز و وفز»؛ای حد عجلة او علی سفر قد اشخصنا. (از اقرب الموارد). اَوفاز. (اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.
-
أَفَاضَ
فرهنگ واژگان قرآن
کوچ کرد
-
جستوجو در متن
-
عفازة
لغتنامه دهخدا
عفازة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) یکی عَفاز. (از اقرب الموارد). رجوع به عفاز شود. || پشته ٔ زمین . (از منتهی الارب ). اکمة. (اقرب الموارد).
-
عفز
لغتنامه دهخدا
عفز. [ ع َ ] (ع اِ) چهار مغز مأکول که خورده شود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). جوز و گردو. (ناظم الاطباء). عَفاز. (اقرب الموارد). رجوع به عفاز شود.
-
چهارمغز
لغتنامه دهخدا
چهارمغز. [ چ َ /چ ِ م َ ] (اِ مرکب ) گردکان . جوز. گوز. گردو. رجوع به گردو شود. || مغز پسته و بادام و فندق و گردو یا تخمه . عَفز؛ چهارمغز که خورده شود. عَفاز؛ چهارمغز مأکول . (منتهی الارب ). رجوع به چارمغز شود.
-
پیراستن
لغتنامه دهخدا
پیراستن . [ ت َ ] (مص ) مقابل آراستن . پیرایستن . کم کردن از چیزی برای زینت و خوش آیند شدن و زیبا گشتن چون پیراستن موی سر و درخت و جز آن . پیرایش کردن . نازیبا دور کردن . (شرفنامه ). تنقیح . تهذیب . زینت کردن با کاستن نه افزودن که آرایش باشد. کم کردن...