کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظيم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عظیم آباد
لغتنامه دهخدا
عظیم آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان . سکنه ٔ آن 124 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات ، عسل و توتون است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
عظیم آباد
لغتنامه دهخدا
عظیم آباد.[ ع َ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در هند که آن را پتنه هم خوانند. (آنندراج ). نام شهر پاتنا که پایتخت ایالت بهار از ممالک هندوستان است . (ناظم الاطباء).
-
عظیم الجثه
لغتنامه دهخدا
عظیم الجثه . [ ع َ مُل ْ ج ُث ْ ث َ ] (ع ص مرکب ) تنومند. کلان . گنده . درشت اندام . (فرهنگ فارسی معین ): حیوانات عظیم الجثه ٔ دوره ٔ ماقبل تاریخ .
-
عظیم الجدوی
لغتنامه دهخدا
عظیم الجدوی . [ ع َ مُل ْ ج َ وا ] (ع ص مرکب ) پرسود. بسیارسود. || پربخشش . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عظیم الروم
لغتنامه دهخدا
عظیم الروم . [ ع َ م ُرْ رو ] (اِخ ) بزرگ روم . لقب سلاطین و قیاصره ٔ روم : قیصر را عظیم الروم و طاغیةالروم و کلب الروم خوانند. (بیان الادیان ).چه باید رفت تا روم از سر ذل عظیم الروم عزالدوله اینجا. خاقانی .عظیم آمد چو گشت آن حال معلوم عظیم الروم را ...
-
عظیم الشأن
لغتنامه دهخدا
عظیم الشأن . [ ع َ م ُش ْ ش َءْن ْ ] (ع ص مرکب ) عظیم شأن . دارای شأن عالی . عظیم رتبت . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عظیم شأن شود : در آن دودمان عظیم الشأن مصیبتی در غایت صعوبت اتفاق اتفاد. (حبیب السیر چ طهران ج 3 جزو 5 ص 323).
-
عظیم الفعال
لغتنامه دهخدا
عظیم الفعال . [ ع َ مُل ْ ف ِ ] (ع ص مرکب ) بزرگ کردار : داد ببین تا کجاست ، فضل ببین تا کراست کیست عظیم الفعال ، کیست کریم الشیم .منوچهری .
-
عظیم الفکرة
لغتنامه دهخدا
عظیم الفکرة. [ ع َ مُل ْ ف ِ رَ ] (ع ص مرکب ) بزرگ اندیشه .(فرهنگ فارسی معین ) : اما شاعر باید که سلیم الفطره عظیم الفکره ... باشد. (چهار مقاله ص 47).
-
عظیم القدر
لغتنامه دهخدا
عظیم القدر. [ ع َ مُل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ) بزرگ قدر و مرتبه . (ناظم الاطباء). بزرگ مرتبه . (فرهنگ فارسی معین ): وی [ قاضی خان صدر ] از سادات عظیم القدر سیفی حسنی بود. (عالم آرای عباسی ج 2 ص 966).
-
عظیم شأن
لغتنامه دهخدا
عظیم شأن . [ ع َ ش َءْن ْ ] (ص مرکب ) عظیم الشأن . دارای شأن عالی . عظیم رتبت . (فرهنگ فارسی معین ) : پوشیده نماند که ازین زمره ٔ عظیم شأن ... جمعی کثیر در بلاد عراق عرب و عجم ... توطن دارند. (حبیب السیر، چ کتابخانه ٔ خیام ج 4 ص 618). رجوع به عظی...
-
گوشه عظیم
لغتنامه دهخدا
گوشه عظیم .[ ش َ / ش ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات . واقع در یک هزارگزی باختر خمین . جلگه و معتدل و سکنه اش 130 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن و پنبه و چغندرقند وانگور و بادام و شغل اهالی زرا...
-
spectacle film, spectacular
فیلم عظیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] هر فیلم داستانی، معمولاً تاریخی، که در آن همۀ عناصر فیلم، مانند آرایهها و لباسها و رویدادها و شخصیتها، در مقیاسی عظیم و پرزرقوبرق به نمایش درمیآید
-
عظیم الجثه
فرهنگ واژههای سره
کلان پیکر
-
علی عظیم
لغتنامه دهخدا
علی عظیم . [ ع َ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ابن ناصر علی سهرندی (یا سرهندی ). وی از شعرای دربار محمدشاه هندی بود که در اواسط قرن دوازدهم هَ. ق . درگذشت . بعضی اشعار او در نتایج الافکار آمده است . (از الذریعه ج 9 ص 760 از نتایج الافکار ص 495).
-
صحن عظیم
لغتنامه دهخدا
صحن عظیم . [ ص َ ن ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از سطح ارض و روی زمین باشد. (برهان ).