کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عظایم
/'azāyem/
معنی
= عظیمه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عظایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عظائم، جمعِ عظیمَة] [قدیمی] 'azāyem = عظیمه
-
واژههای همآوا
-
عزایم
واژگان مترادف و متضاد
افسونها، اوراد
-
عزایم
فرهنگ فارسی معین
(عَ یِ) [ ع . عزائم ] (اِ.) ج . عزیمه . 1 - ارادة ثابت و محکم . 2 - افسون ها و دعاهایی که بر بیماران برای شفا یافتن می خوانند.
-
عزایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عزائم، جمعِ عزیمَة] [قدیمی] 'azāyem = عزیمت
-
جستوجو در متن
-
عظائم
لغتنامه دهخدا
عظائم . [ ع َ ءِ ] (ع ص ، اِ) عظایم . ج ِ عَظیمة. (اقرب الموارد). چیزهای بزرگ و قوی . (ناظم الاطباء). رجوع به عظیمة شود: ازین خاتون چهار پسر بود که بصدد عظایم امور و جلایل کارهای با خطر گشته بودند. (جهانگشای جوینی ). به سبب عدم وقوف بر کیفیت امور و ا...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرزاق طوسی . از بزرگزادگان طوس . او در حدود 335 هَ . ق . یا کمی پیش از آن از جانب ابوعلی احمدبن محمدبن مظفربن محتاج چغانی سپهسالار خراسان حکمرانی طوس داشت و در همین سال آنگاه که ابوعلی بر پادشاه سامانی طغیان کرد، ا...