کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عظاظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اضاض
لغتنامه دهخدا
اضاض . [ اِ ] (ع مص ) اَض ّ. مُلْجاء و مضطر کردن کسی را به کسی . || رسیدن مشقت از امری به کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به اض شود. || بانگ کردن ناقه گاه درد زه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تصلق الناقة عن المخاض . (از قطر المحیط). تص...
-
جستوجو در متن
-
اعظاظ
لغتنامه دهخدا
اعظاظ. [ اِ ] (ع مص ) صاحب عِظاظ گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اعظه اﷲ؛ صاحب عظاظ گرداند خدا او را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
معاظة
لغتنامه دهخدا
معاظة. [ م ُ عاظْ ظَ ] (ع مص ) همدیگر را گزیدن . عِظاظ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با هم سختی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با هم لجاجت و ستیزه کردن . (از ذیل اقرب الموارد). || بر شدت جنگ افزودن و سخت پیکار کردن . (از...
-
دشنام
لغتنامه دهخدا
دشنام . [ دُ ] (اِ مرکب ) (از: دش = دژ، بد + نام ) لغةً به معنی اسم بد. در پهلوی ، دوشنام ، به معنی با نام بد، شهرت بد. (حاشیه ٔ معین بر برهان ). در اصل دشت نام است ، دُشت به معنی زشت و نام عبارت از القاب و خطاب . (غیاث ). نام زشت و فحش و سرزنش و طعن...