کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عطن
/'atan/
معنی
خوابگاه شتران و جایگاه یا آغل گوسفندان نزدیک آب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطن
لغتنامه دهخدا
عطن . [ ع َ ] (ع مص ) در دباغ نهادن پوست را جهت دباغت ، یا ترکرده دفن نمودن تا موی از وی بریزد. (از منتهی الارب ): عطن الجلدَ؛ پوست را در غلقة، که گیاهی است ، و یا در سرگین و نمک انداخت و روی آن را پوشاند تا پشم آن بریزد و نرم شود، سپس آن را در دباغ ...
-
عطن
لغتنامه دهخدا
عطن . [ ع َ طَ ] (ع اِ) خوابگاه شتران بر حوض ، و آن جز بر آب نباشد. (از منتهی الارب ). جای آب خوردن شتران . (غیاث اللغات ). آرامگاه ستوران در کنار آب . (فرهنگ فارسی معین ). «مناخ » و استراحتگاه شتران در اطراف «ورد» و نوبت آب و اگر در جایی دیگر باشد آ...
-
عطن
لغتنامه دهخدا
عطن . [ ع َ طِ ] (ع ص ) پوستی که در دباغ قرار داده شده و تباه و بدبوی گردیده است . (از اقرب الموارد). عَطین . رجوع به عَطَن (مص ) و عطین شود.
-
عطن
لغتنامه دهخدا
عطن . [ ع َطَ ] (ع مص ) انداخته شدن پوست در دباغ تا گنده و بدبوی گردیدن و تباه شدن ، و یا آب پاشیده دفن گردیده شدن تا پشم نرم گردد و برکنده شود. (از منتهی الارب ): عطن الجلد؛ پوست در دباغ قرار داده شد و باقی گذاشته شد تا تباه گردد و بدبوی شود، و گوین...
-
عطن
فرهنگ فارسی معین
(عَ طَ) [ ع . ] (اِ.) خوابگاه چهارپایان در نزدیکی آب .
-
عطن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'atan خوابگاه شتران و جایگاه یا آغل گوسفندان نزدیک آب.
-
واژههای همآوا
-
عتن
لغتنامه دهخدا
عتن . [ ع َ ] (ع مص ) سخت راندن کسی را به سوی زندان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (لسان العرب ) (تاج المصادر).
-
عتن
لغتنامه دهخدا
عتن . [ ع ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاتن و عَتون .
-
آطن
لغتنامه دهخدا
آطن . [ طِ ] (اِخ ) آتن . نام شهر مشهور یونان باستانی ، کرسی آتیک و پایتخت مملکت یونان کنونی . این شهر در قدیم مهد تربیت حکما و نویسندگان و هنرپیشگان بزرگ بوده و ابنیه و عمارات زیباداشته و در 480 ق .م . خشایارشا شاهنشاه هخامنشی آن را مسخر کرده است . ...
-
آتن
لغتنامه دهخدا
آتن . [ ت ِ ] (اِخ ) کرسی آتیک و شهر بزرگ یونان قدیم . در 480 ق .م . خشایارشا پادشاه ایران این شهر راتسخیر کرد. رجال سیاسی و فیلسوفان و نویسندگان و هنرمندان نامی و بزرگ از آن برخاسته اند و امروز نیز پایتخت یونان است . آطنه . اثینه . آتنه . مدینةالحکم...
-
آتن
لغتنامه دهخدا
آتن . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ اَتان .
-
اتن
لغتنامه دهخدا
اتن . [ اَ ] (ع مص ) مقیم و ثابت شدن به جایی . (منتهی الارب ). ایستادن .
-
اتن
لغتنامه دهخدا
اتن . [ اَ ت َ] (ع مص ) برآمدن دو پای کودک پیش از دو دست برخلاف عادت . || نگونسار بچه زادن . (منتهی الارب ).
-
اتن
لغتنامه دهخدا
اتن . [ اُ ت ُ ] (اِخ ) (دُ نوردهایم ) یکی از سلاطین ساکسنی . او در اول از جانب ((آنیس )) مادر وصی ّ هانری چهارم امپراطور آلمان به حکومت باویر منصوب شد (در 1056 م .) سپس در سال 1062 بر او عصیان ورزید و امپراطوری آلمان را ضبط کرد و آنگاه که هانری بسن ...