کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطفان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطفان
لغتنامه دهخدا
عطفان . [ ع ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عِطف . رجوع به عِطف شود.
-
جستوجو در متن
-
صلعاءالنعام
لغتنامه دهخدا
صلعاءالنعام . [ ص َ ئُن ْ ن ُ ] (اِخ ) موضعی است به دیار بنی کلاب یا عطفان میان نَقره و مُغیثه . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
ذؤاب
لغتنامه دهخدا
ذؤاب . [ ذُ آب ] (اِخ ) ابن اسمأبن زیدبن قارب . یکی از شجعان که در یوم الصلحا جنگ میان هوازن و عطفان بدست درید کشته شد. (عقدالفرید جزء 6 ص 37).
-
اکوع
لغتنامه دهخدا
اکوع . [ اَک ْ وَ ] (اِخ ) لقب سنان جد صحابی ابومسلم یا ابوعامر سلمةبن عمروبن سنان الاکوع بن عبداﷲ است که روز جنگ ذی قرود عطفان این کلمه بر زبان می راند:خذها انا ابن الاکوع والیوم یوم الرضع. (منتهی الارب ).و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 259 و 269 و 31...
-
رحیم
لغتنامه دهخدا
رحیم . [ رَ ] (ع ص ) بخشایشگر. (ناظم الاطباء). بخشاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همواره بخشاینده . (دهار). راحم . (از نفایس الفنون ). ج ، رُحَماء. (از اقرب الموارد). آمرزنده . (ترجمان القرآن ص 2) : همچو جد خود و چو جد پدرباش بر خاص و عام خویش رحی...