کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عطش
/'ataš/
معنی
تشنه شدن؛ تشنگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تشنگی
۲. اشتیاق، علاقه
دیکشنری
hunger, thirst
-
جستوجوی دقیق
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ ] (ع مص )چیره گردیدن بر کسی در معاطشت . (از منتهی الارب ). چیره گردیدن بر کسی در نبرد در تشنگی . (ناظم الاطباء).
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ طَ ] (اِخ ) (سوق الَ ...) از بزرگترین محله های بغداد، در جانب شرقی بین رصافه و نهر معلی بود. آن را سعید حرشی برای مهدی عباسی ساخت و بازرگانان را بدانجا منتقل کرد تا کرخ را ویران کند. (از معجم البلدان ). و رجوع به سوق العطش شود.
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ طَ ] (ع اِمص ) تشنگی . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضد سیرابی ، و یا آن دردی است که از عدم آشامیدن در گلو پدید آید. (از اقرب الموارد). احتیاج مفرط طبیعت به سردی و تری . (یادداشت مرحوم دهخدا). وِرد. (از المنجد) : از تبش...
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ طَ ] (ع مص ) تشنه گردیدن . (منتهی الارب ). تشنه شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ضد سیراب شدن . (از اقرب الموارد). || اشتیاق یافتن . (از اقرب الموارد).
-
عطش
لغتنامه دهخدا
عطش . [ ع َ طِ / ع َ طُ ] (ع ص ) تشنه . (منتهی الارب ). ج ، عَطِشون / عَطُشون . (از اقرب الموارد). || مکان عطش . جای کم آب . (منتهی الارب ). جای بی آب و یا کم آب . (از اقرب الموارد).
-
عطش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشنگی ۲. اشتیاق، علاقه
-
dipsosis/ dipsesis
عطش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] احساس تشنگی شدید
-
عطش
فرهنگ فارسی معین
(عَ طَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تشنه شدن . 2 - (اِمص .) تشنگی .
-
عطش
دیکشنری عربی به فارسی
تشنگي , عطش , ارزومندي , اشتياق , تشنه بودن , ارزومند بودن , اشتياق داشتن
-
عطش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ataš تشنه شدن؛ تشنگی.
-
عطش
دیکشنری فارسی به عربی
عطش
-
واژههای مشابه
-
dipsia/dipsa, dipsogenic, dipsetic
عطشآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مادهای خوراکی که باعث ایجاد احساس تشنگی شدید میشود
-
عطش دار
دیکشنری فارسی به عربی
عطشان