کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عطاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عطاط
لغتنامه دهخدا
عطاط. [ ع َ ] (ع ص ) مرد دلاور و تندار. (از منتهی الارب ). شجاع و جسیم . (اقرب الموارد). و آن را غطاطنیز نقل کرده اند. (از اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عتعت
لغتنامه دهخدا
عتعت . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بزغاله ٔ نر. (اقرب الموارد) || (ص ) سخت توانا. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مرد درازبالا تمام اندام . || مرد دراز مضطرب خلقت .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) کلمه ای است که بدان بزغاله را خوانند. (منتهی الارب ).
-
عتعت
لغتنامه دهخدا
عتعت . [ ع ُ ع ُ ] (ع ص ، اِ) رجوع به عَتعَت شود به همه ٔ معانی آن .
-
عطعط
لغتنامه دهخدا
عطعط. [ ع َ ع َ ] (ع اِ) بچه ٔ یک ساله ٔ گوسپند یا بزغاله ٔ نر یا خرکره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
اتات
لغتنامه دهخدا
اتات . [ اَ] (اِخ ) نام کوهی . || از اعلام زنان عرب از جمله نام مادر قیس بن ضرار از قبیله ٔ بکربن وائل .
-
اطاط
لغتنامه دهخدا
اطاط. [ اَطْ طا ] (ع ص ) بسیار آوازکننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تن دار
لغتنامه دهخدا
تن دار. [ ت َ ] (نف مرکب ) بزرگ جثه . تناور.فربه . کلان . درشت . بزرگ جسم : عطاط؛ مرد دلاور و تن دار.امح ؛ فربه تن دار. درعث ؛ کلانسال تن دار. کبر کبراً؛ بزرگ گردید و کلان و تن دار شد. قسطری ، ضروط، صهود، هدف ، هرجاس ؛ تن دار. (منتهی الارب ). || حافظ...
-
دلاور
لغتنامه دهخدا
دلاور. [ دِ وَ ] (ص مرکب ) دل آور. سخت دلیر که به تازیش شجاع خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). شجیع و بهادر. (آنندراج ). دلیر. شجاع . بهادر. غازی . جنگجو. جنگی . (ناظم الاطباء). گرد. پردل . دل دار. بی باک . جسور. جری . گستاخ . نیو.بی پروا. أشجع. اَشرَس با...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...