کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضنک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضنک
لغتنامه دهخدا
عضنک . [ ع َ ض َن ْ ن َ ](ع ص ) سطبر درشت . (منتهی الارب ). غلیظ و شدید. (اقرب الموارد). || شرم زن بزرگ پرگوشت . (از منتهی الارب ). || زن لفاء و بزرگ ران که به فربهی و بزرگی وی ملتقای ران او تنگ باشد. (منتهی الارب ). || زن کلان فرج بزرگ سرین . (از من...
-
واژههای همآوا
-
اذنک
لغتنامه دهخدا
اذنک . [ اُ ذُ ن َ ] (اِ مرکب ) گوشی . قیف و طرجهاره گونه ای که در گوش گران گذارند سهولت شنیدن را.
-
أَظُنُّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
گمان مي کنم که تو
-
جستوجو در متن
-
عضنکة
لغتنامه دهخدا
عضنکة. [ ع َ ض َن ْ ن َ ک َ ] (ع ص ) تأنیث عضنک . (از منتهی الارب ). رجوع به عضنک شود. || زن مضطرب خلقت تن دار. (ازمنتهی الارب ). زن پرگوشت مضطرب . (از اقرب الموارد).