کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ازط
لغتنامه دهخدا
ازط. [ اَ زَطط ] (ع ص ) مرد کج زنخ . || هموارروی . || کوسه . (منتهی الارب ).
-
عظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عظة، جمع: عِظات] [قدیمی] 'ezat آنچه با آن پند میدهند؛ کلام واعظ؛ پند.
-
عزت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عزَّة] 'ezzat ۱. [مقابلِ ذلّت] عزیز شدن؛ گرامی شدن؛ ارجمند شدن.۲. ارجمندی؛ احترام.۳. (اسم) [قدیمی، مجاز] خداوند.
-
عُذْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
پناه بردم
-
عِزَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
نيرو و شوکت و آسيبناپذيري(در اصل کلمه عزت به معناي نايابي است ، وقتي ميگويند فلان چيز عزيز الوجود است ، معنايش اين است که به آساني نميتوان بدان دست يافت ، و عزيز قوم به معناي کسي است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد ، بخلاف ساير افراد قوم ،...
-
جستوجو در متن
-
گزش
دیکشنری فارسی به عربی
عضة
-
گزندگی
دیکشنری فارسی به عربی
عضة
-
نیش زدن
دیکشنری فارسی به عربی
عضة , لدغة
-
گاز
دیکشنری فارسی به عربی
عضة , غاز
-
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
دیکشنری فارسی به عربی
عضة الثلج
-
گاز گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اقضم , عضة
-
گزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
اختر , عضة , لدغة , منطقي
-
نیش
دیکشنری فارسی به عربی
سن , عضة , لدغة , ناب , وخز
-
سرمازدگی
دیکشنری فارسی به عربی
تورم الاصابع , عضة الثلج , قرصة
-
عضوات
لغتنامه دهخدا
عضوات . [ ع ِ ض َ ] (ع اِ) ج ِ عِضاهَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عضاهة شود. || ج ِ عِضة. (ناظم الاطباء). رجوع به عضة شود.