کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضاضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضاضی
لغتنامه دهخدا
عضاضی . [ ع ُضی ی ] (ع ص ) مرد نازک و نرم . (منتهی الارب ). مرد ریزه و نرم ، و آن از عُضاض است یعنی قسمت نرم بینی . (ازاقرب الموارد). || شتر علف خورده ٔ فربه . (منتهی الارب ). شتر فربه و سمین . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عزازی
لغتنامه دهخدا
عزازی . [ ع َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی ، منسوب به عزاز حلب . وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمدبن مرزبان روایت کرده است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...