کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصیان آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصیان آوردن
لغتنامه دهخدا
عصیان آوردن . [ ع ِص ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) سرپیچی کردن . عصیان کردن : که یارد آمد پیش تو از ملوک به جنگ که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان . فرخی .هرکه برتافت عنان از تو و عصیان آورداز در خانه ٔ او دولت برتافت عنان .فرخی (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
عصيان
دیکشنری عربی به فارسی
سرپيچي , نافرماني , عدم اطاعت
-
عِصْيَانَ
فرهنگ واژگان قرآن
نافرماني - عصيان (عصيان ، در لغت بمعناي تحت تاثير قرار نگرفتن ، و يا به سختي قرار گرفتن است ، مثلا وقتي گفته ميشود کسرته فعصي معنايش اين است که من آن چيز را من آن چيزرا شکستم ، ولي نشکست ، يعني از عمل من متاثر نشد ، پس عصيان بمعناي متاثر نشدن است ،...
-
عصیان کردن
لغتنامه دهخدا
عصیان کردن . [ ع ِص ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طغیان کردن . سرکشی کردن . عصیان ورزیدن . عاصی شدن : خویشتن را چون فریبی چون نپرهیزی ز دیوچون نهی چون خود کنی عصیان بهانه برقضا. ناصرخسرو.بسا شها که بگشت او ز دوستی ّ ملک بسا امیر که با رای شاه عصیان کرد.مسعود...
-
عصیان نمودن
لغتنامه دهخدا
عصیان نمودن . [ ع ِص ْ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) عصیان کردن . سرکشی نمودن . عاصی شدن : به تیغ او سپه آرای نیست خواهد شدهر آن کسی که نماید درین ملک عصیان .فرخی (از آنندراج ).آنکس که تو را نداشت طاعت در عصبه ٔ تو نمود عصیان .خاقانی .
-
عصیان کده
لغتنامه دهخدا
عصیان کده . [ ع ِص ْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جای معصیت و گناهکاری . (ناظم الاطباء) : داده به عساکر شفاعت عصیان کده ها همه به غارت .درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
عصیان گر
لغتنامه دهخدا
عصیان گر. [ ع ِص ْ گ َ ] (ص مرکب ) یاغی . گردنکش . سرکش . عاصی . || گناهکار. (ناظم الاطباء).
-
حزم عصیان
لغتنامه دهخدا
حزم عصیان . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حزم النمیرة از بلاد ضباب . (معجم البلدان ).
-
عصیان گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'o(e)syāngar ۱. = عاصی۲. گناهکار.
-
جامه در نیل عصیان زدن
لغتنامه دهخدا
جامه در نیل عصیان زدن . [ م َ / م ِ دَ ل ِ ع ِص ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) گناه کردن . مرتکب گناه شدن . عصیان : در صفا چون صبح می آید برون جامه ای گر در نیل عصیان می زنم .ثنای مشهدی (از ارمغان آصفی ).
-
جستوجو در متن
-
برتافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیچیدن، تابدادن ۲. برگردانیدن، رو گردانیدن ۳. سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن ۴. تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن ۵. تاب آوردن، تحمل کردن، برخود هموار کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن سوار. صاحب تاریخ سیستان ذیل عنوان «عصیان آوردن خالدبن محمدبن یحیی » وی را از سرداران احمد قدام دانسته وگوید پس از هزیمت شدن احمد قدام از عبداﷲبن احمد «هندوان با احمد قدام به بست شدند و طلحةبن سوار را به طلیعه به دهک فرستاد...
-
برون آوردن
لغتنامه دهخدا
برون آوردن . [ ب ِ / ب ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آوردن . خارج کردن . ظاهر کردن : چیست از گفتار خوش بهتر که اومار را آرد برون از آشیان . خفاف .چند بُوی چند ندیم الندم کوش و برون آر دل از غنگ غم . منجیک .به گرسیوز بد نهان شاه گفت که او را برون آورید ا...