کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع َ ] (ع ص ) باد تند.(منتهی الارب ). باد سخت . (دهار). || ناقة عصوف و نعامة عصوف ؛ شتر ماده و شترمرغ شتاب رو، که تشبیه به باد شده اند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر تیزرو. (دهار). ج ، عُصُف . (اقرب الموارد).
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع ُ ] (ع مص ) سخت وزیدن باد. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار). باد سخت جستن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت جستن باد. (المصادر زوزنی ). سخت شدن باد. (از اقرب الموارد). || کسب کردن جهت عیال . || بردن و هلاک کردن جنگ گروهی را. || بشتا...
-
عصوف
لغتنامه دهخدا
عصوف . [ ع ُ ] (ع اِمص ) تیرگی . (منتهی الارب ). کدّ و رنج ، و برخی آن را «کدر» و تیرگی نوشته اند. (از اقرب الموارد). || (اِ) می . (منتهی الارب ). خُمور، و ظاهراً مفرد آن عَصف است . (از (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عسوف
لغتنامه دهخدا
عسوف . [ ع َ ] (ع ص ) سخت ستمکار. (منتهی الارب ). ظَلوم . (اقرب الموارد). بیدادگر. || گیرنده به سختی و قوت ، گویند: سلطان عسوف و عَسّاف . (از اقرب الموارد). سخت گیرنده . (ناظم الاطباء). || بیراه . (منتهی الارب ).
-
اصوف
لغتنامه دهخدا
اصوف . [ اَص ْ وَ ] (ع ص ) کبش اصوف ؛ بسیارپشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
-
اسوف
لغتنامه دهخدا
اسوف . [ اَ ] (ع ص ) سریعالحزن . آنکه زود اندوهگین شود. رقیق القلب . (منتهی الارب ). || غمگین . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
باد تند
لغتنامه دهخدا
باد تند. [ دِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی طوفان و تندباد و گردباد. (آنندراج ). ریح .دعبیة. زِهْلِق . عَصوف . ریح لِباع . (منتهی الارب ).
-
باد سخت جستن
لغتنامه دهخدا
باد سخت جستن . [ دِ س َ ج َ ت َ ](مص مرکب ) باد سخت وزیدن . عُصوف . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). عَصْف . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). خَجْخَجة. (منتهی الارب ). رجوع به باد شود.
-
عصف
لغتنامه دهخدا
عصف . [ ع َ ] (ع مص ) سخت وزیدن باد. (از منتهی الارب ) (دهار). باد سخت جستن . (تاج المصادر بیهقی ). سخت جستن باد. (المصادر زوزنی ): عصفت الریح ؛ باد سخت شد، و چنین بادی را عاصف و عاصفة گویند. (از اقرب الموارد). عُصوف . و رجوع به عصوف شود : فالعاصفات ...
-
بشتافتن
لغتنامه دهخدا
بشتافتن . [ ب ِ ت َ ] (مص ) شتافتن . عجله کردن . تعجل . (تاج المصادر بیهقی ). تسرع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تمطر. اهراع . (تاج المصادر بیهقی ). سرعت نمودن . عصف . عصوف . (منتهی الارب ): استعجال ؛ بشتافتن خواستن . (از تاج المصادر بیهقی ) : که ...
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی شراب انگوری است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || مطلق شراب اعم از اینکه از انگور حاصل آید یا مویز و خرما و جز آن . (از یادداشت لغت نامه ) . صاحب آنندراج گوید: بدین معنی ، خام ،بی غش ، صرف ، ناب ، ممزوج ، نیمرس ، ...