کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عصمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عصمور
لغتنامه دهخدا
عصمور. [ ع ُ ] (ع اِ) چرخ چاه ، یا دلو آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).کوزه ٔ دولاب . (دهار). ج ، عَصامیر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عصامیر
لغتنامه دهخدا
عصامیر. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عُصمور.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عصمور شود.
-
عضمور
لغتنامه دهخدا
عضمور. [ ع ُ ] (ع اِ) چرخ چاه . (منتهی الارب ). دولاب . (اقرب الموارد). و آن تصحیف عصمور نیست . (از منتهی الارب ).
-
چرخ چاه
لغتنامه دهخدا
چرخ چاه . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخاب . دولاب . چرخی که بدان خاک کنده از ته چاه برکشند. چرخی که در کاریزها برای کشیدن خاک و گل چاه های قنات از آن استفاده کنند. عَجَلَة. عُصمور. عَکَم . عَلَق . عَلاق . (منتهی الارب ). رجوع به چرخاب و دو...
-
دلو
لغتنامه دهخدا
دلو. [ دَل ْوْ ] (ع اِ) آوند آب کش . (منتهی الارب ). آنچه بدان آب کشند، مؤنث است اما گاهی بصورت مذکر نیز بکار رود. (از اقرب الموارد). ظرفی که بدان آب از چاه کشند.(غیاث ). ظرفی بیشتر از پوست و گاهی فلزی برای کشیدن آب از چاه و غیره . آبریز. (از برهان ...